یا عرض سلام به همه دوستان گلم مطلبی رو که میخوام به شما دوستان گلم ارائه بدم ماله خیلی وقت پیشه درباره جنگ ایران و عراق هست خاطراتی هست که به دست سردار رشید اسلام غواص شهیدحمید قلعه ای نوشته شده است که منم به صورت قسمتی میدم به خدمتتون در لینک زیر هم میتونید برین وصیت نامه این شهید بزرگوار رو بخونید
شعرخوانی با صدای آقای آهنگران در این مطلب قرار داده شده که لینک دانلود هم در انتهای مطلب قرار دارد.
و لازم دونستم که یه سری توضیح در باره این دلاور رو به زبان ساده خدمت دوستان عرض کنم
حمید قلعه ای در شهرستان میانه به دنیا اومد در خانواده ای مذهبی بزرگ شده است حمید اخلاق خیلی خوبی داشت خیلی شوخ بود کلا همیشه شاد بود حلال مشکل بود مشکل همه رو با حوصله و خوش اخلاقی کامل حل میکرد،حمید در جبهه با چند بار زخمی شدن هی شدید به شهر میانه منتقل میشه ولی با یکم استراحت کوتاه حمید دوباره به جبهه بر میگرده حمید غواص ماهری بود حمید دلاوری بود که دشمن از اسم این غواص ترس داشت و برای سر این شهید بزرگوار جایزه تعیین کرده بود بله دشمن برای کسی که بتونه حمید رو اسیر کنه و به بغداد منتقل کنن جایزه بزرگی میداد،حمید در حالی که فرماندهی چند گروه و چند منطقه رو به عنوان یه درجه دار به عهده داشت ولی همیشه نقش اول تو حمله ها بود،حمید در عمیلت بدر از ناحیه دو پا مجروح گردید که موجب قطع عصب سیاتیک پای چپ او گردید حمید بعد از چند ماه استراحتبه این ترتیب حمید باز هم شهر را به دیار عشق و ایثار و اخلاص ترک می نماید هر وقت حمید در شهر نبود دوستان وهمسنگران میدانستند که حمید در جبهه است و هر وقت حمید در جبهه بود عملیات ظفر مندی آغاز می گردید چند روز بعد از رفتن او به جبهه عملیات پر فتوح و افتخار آفرین والفجر 8 آغاز میگردد سرزمین آزادشده فاو < فاطمیه> و رود پر خروش اروند شاهدی بس بزرگ و بی وقفه و با بدن مجروح او بود در شهریور ماه سال 65 که دیگر عازم میدانهای نبرد بود ولی این آخرین اعزام او بود و پاداشهای 6 سال جنگ و نبردهای افتخار آفرین و سوزش زخمها و اوج ایثار و محبت در همین اعزام خلاصه میشد آری حمید از شهر رفت و یاران پشت جبهه منتظر بازگشت پیروزمندانه وی از عملیات بودند ولی خود او احساس کرده بود که دیگر بازنخواهد گشت و تا آغاز عملیات کربلای 4 همچنان بی صبرانه و مشتاقانه مشغول فعالیت بود که شب عملیات فرا میرسد آن شب . شب وصلت و شب عروسی با خون در حجله سنگر و شب عروج به محضر پروردگار خویش و آن شب. شب شهادت بود و خود او میدانست که دیگر از این عملیات باز نخواهد گشتآخرین کلام او به همرزمانش این بود که امشب بوی بهشت می آید . آری بهشت را به بهاء دهند نه به بهانه آری اینچنین بود که در شب عملیات کربلای 4 حمید عزیز به عنوان غواص خط شکن با اصرار خویش انتخاب می گردد . سر پرستی یک اکیپ غواص خط شکن به عهده او بود که برای شکستن خطوط دفاعی دشمن در شلمچه خود را به رود اروند زده و بعد از چند ساعت شنا در قعر آبهای خطرناک اروند خود را به خطوط دفاعی دشمن در جزیره بوارین رسانده و بعد از درگیری شدید و چند ساعته موفق به تصرف قسمتی از مواضع دشمن میگردند. بعد از چند ساعت مقاومت شجاعانه همراه با یار دیرینه خویش شهید دلاور علیرضا شاعری به فیض عظیم شهادت و آرزوی همیشگی خود شهادت میرسند و برای همیشه خود را همنشین شهیدان بزرگوار و هم جلیس سرور آزادگان حضرت حسین بن علی ع و یاران وفادار نموده و به لقاء پروردگار خویش میرسند و قیافه مهربان آنها برای همیشه برای ما مستور میگردد و همانطوریکه شهید حمید دلاور در وصیت نامه خود اشاره کرده بود که پدر و مادر عزیزم اگر پیکرم در دشتهای خوزستان به امانت باقی ماند شکر خدای را بجای آورید! آری ایچنین شده و وصیت حمید عزیز به حقیقت پیوست و جنازه مطهر و پاک این دو همرزم بمدت 66 روز در آبهای خونرنگ اروند به امانت ماند و بعد از عملیات کفر شکن کربلای 5 توسط سایر دلاور مردان غواص پیدا شده و به زادگاه خویش انتقال یافتند و در جوار سایر شهیدان دلاور خطه میانه در گلزار شهداء دفن گردید.وقتی حمید رو میارن مادر حمید در حال خواندن نماز بود که میان میگن نمازتو قطع کن پسرت رو بعد از ماه ها آوردن ولی اون به نمازش ادامه میده نمازش رو تموم میکنه بعد میره به دیدن پیکرآن دلاور به روح همه شهدای یه فاتحه بخونید ممنون دوستان
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.