۹۶/۰۲/۱۸ - 11:43

Yalan sevinçle oyalandım
Aklın tuzağında dolandım
Kusuruma bakma zil zurna geldim
Sabahın beşi kapına dayandım

زندگی‌ام را با چیزهای پوچ گذراندم
و در دام‌های ذهنم پرسه زدم
معذرت می‌خوام، انگار خیلی مست شده‌ام
ساعت 5 دم درت را زدم (مدت طولانی‌ای منتظرت ماندم)

۹۶/۰۲/۱۸ - 11:44

Erbabım aşk madem
Madem yasaklar namahrem
Kafeste sözler susuyor şimdilik
Uçurur zaman hele dur bakalım

تا زمانی که اربابم عشق است،
و تا زمانی که چیزهای غیرممکن پنهان هستند،
و حالا که حرف‌ها در قفس ساکت مانده‌اند،
خواهیم دید که زمان و عمرمان به سر می‌رسد

۹۶/۰۲/۱۸ - 11:45

Sırtımda uzun hırka gibi gece
Yarenlik etmez kaytarır hece
Hatıra oturmuş kalkmaz halden anlamaz
Derya deniz düşünce

شب مثل یک ژاکت بلند پشتم سنگینی می‌کند،
و هجاءها با من نمی‌ایستند و فرار می‌کنند،
ولی خاطرات همیشگی هستند، فراموش شدنی نیستند و چیزی را درک نمی‌کنند
دریای از این افکار وجود دارند

۹۶/۰۲/۱۸ - 11:46

Gezdim seni sokak sokak
Valla yok hesap kitap
çimde avaz avaz yan yan yan benimle
Uzun yola gider gibi
Bakma öyle yüzüme
Aman can cazım etme

کوچه کوچه به دنبالت گشتم،
باور کن، هیچ حساب و کتابی وجود ندارد
در درونم با صدای بلند، همراه با من بسوز
مثل رفتن یک مسیر طولانی
این چنین به صورتم خیر نشو،
افسوس، عزیزم این کار را نکن

۹۶/۰۲/۱۸ - 16:53

Sırtımda uzun hırka gibi gece
Yarenlik etmez kaytarır hece
Hatıra oturmuş kalkmaz halden anlamaz
Derya deniz düşünce

شب مثل یک ژاکت بلند پشتم سنگینی می‌کند،
و هجاءها با من نمی‌ایستند و فرار می‌کنند،
ولی خاطرات همیشگی هستند، فراموش شدنی نیستند و چیزی را درک نمی‌کنند
دریای از این افکار وجود دارند


dar kul qshang bOod
vali in tikash behtar bOod
>_O

۹۶/۰۲/۱۸ - 18:53

از قیافت معلومعـ خوشت نیومد:/

بازم مرسیـــ

۹۶/۰۲/۱۸ - 18:54

نقل قول:
-Neut-ron-: dar kul qshang bOod vali in tikash behtar bOod

مرسی از نظر لطفت: )