۹۲/۰۳/۰۲ - 01:49

۹۲/۰۳/۰۲ - 01:56

سلام خدمت جناب نصیرزاده عزیز
چه عجب میانادا اون ساعت شب مغازه باز بود

۹۲/۰۳/۰۲ - 02:00

نقل قول:
علیرضا رستمی کیا: سلام خدمت جناب نصیرزاده عزیز چه عجب میانادا اون ساعت شب مغازه باز بود

سلام مهندس جان...بالاخره ویژه شدن شهرستان، این موارد رو هم به دنبال خواهد داشت من ماشین ندارم و اصولا هرشب، بعد از دیدن والده جان، پیاده میرم خونه. البته امشب کمی دیرم شده بود...ضمنا من خبرنگار افتخاری هفته نامه قافلان از 5 سال قبل هستم و کارت شناسایی هم دارم

۹۲/۰۳/۰۲ - 02:03

نقل قول:
علیرضا نصیرزاده: اصولا هرشب، بعد از دیدن والده جان، پیاده میرم خونه.

کاش مسیر قدم زدنتون را میدونستیم ، اون شبایی که میانه ام ، چند قدمی در محضرتان میبودم

۹۲/۰۳/۰۲ - 02:06

نقل قول:
علیرضا رستمی کیا: کاش مسیر قدم زدنتون را میدونستیم ، اون شبایی که میانه ام ، چند قدمی در محضرتان میبودم

جنابعالی لطف دارین...شما هر وقت اراده کنید، من در خدمتتان هستم و برای بنده هم افتخار بزرگی است که با شما هم قدم بشم...البته سرعت قدمهای من بیش از اندازه زیاده و دست خودم نیست مسابقات پیاده روی باشه، اول نشم، حتما دوم میشم

۹۲/۰۳/۰۲ - 02:08

البته بنده در میانه میترسم از قدم زدن
چون یهو میبینی از یه داخل کوچه بن بست یه ماشینی با سرعت زیاد اومد بیرون و زد
و آدام اوندا مِش گئدر

۹۲/۰۳/۰۲ - 09:48

واقعا جالب بود، خطای دید انسان است.

۹۲/۰۳/۰۲ - 19:33

که چی حالا.................
خوب می اومدی جلوتر میدیدی چیه خب....