فراموش کردم
رتبه کلی: 8


درباره من
عضو گروه مدیران انجمنهای سایت
ایمیل : info@meeanaji.ir
-----------------------
مدیران انجمنهای سایت مطالب را براساس تطابق یا عدم تطابق با مقررات سایت در انجمنها قرار داده یا حذف می کنند و حق اعمال سلیقه شخصی خود را ندارند در صورت داشتن اعتراض به درج یا عدم درج خبر و مطلبی در انجمنها با مدیر سایت تماس بگیرید
----------------------
علت حذف بعضی تصاویر گالری :
در اجرای رعایت مقررات وب سایت به خواست مدیر سایت، مواردی از گالری تصاویر و مطالب توسط مدیران انجمنها حذف می شود.
ممکن هست بعضی تصاویر یا مطالب اشتباهی حذف شده باشند که از این بابت پوزش می خواهیم ولی مدیران انجمنها امکان دیدن تصاویر و مطالب حذف شده و بررسی مجدد یا برگرداندن آنها یا پاک کردن آثار آنها از صفحات شخصی و گالری تصاویر را ندارند. هنگام کنترل تصاویر معمولاً مشخص نمی شود کدام تصویر از گالری کدام عضو حذف شده بنابراین در صورت داشتن پیشنهاد و یا انتقاد در این مورد و یا درخواست بررسی مجدد در صورت داشتن اعتراض، نشانی مورد حذف شده را به مدیر سایت ارسال نمائید. مواردی که اشتباهی حذف شده باشند قابل برگرداندن هستند.
موفق باشید.
مدیر سایت :
www.miyanali.com/Azizi
اسماعیل مختاری (miyanehpix )    

چند سال پیش در چنین روزهایی- 10 صبح 12 بهمن

درج شده در تاریخ ۹۰/۱۱/۰۶ ساعت 03:11 بازدید کل: 947 بازدید امروز: 219
 

سلام

مطلب زیر آخرین مطلب باقیمانده از جلد دوم کتاب فهمیده های آذربایجان هست که در سایت استفاده می کنم. آرشیو مطالب تهیه شده از این کتاب در لینک پایین مطلب قرار دارد.

با تشکر از آقای مهدی چهره که متن تایپ شده مطلب زیر را ارسال کردند.

 باشهدای زینبیه

ساعت 10 صبح است . مدرسه دخترانه زینبیه میانه پر از شادی و سرور است. امروز 12 بهمن است و در و دیوار مدرسه به خاطر برگزاری جشن روزهای پیروزی انقلاب ؛ رنگین از کاغذ های تزیینی و پرچمهای کاغذی است. روی تخته سیاه ها مبارک بادها نوشته اند و در بعضی کلاسها سرود میخوانند. عده ای از دانش آموزان در آزمایشگاه مدرسه همراه معلمشان هستند و عده ای از آنها در حیاط ؛ ساعت ورزش خود را میگذرانند . بقیه در کلاسها هستند و قرار است زنگ آخر همه کلاسها تعطیل شود و جشن 12 بهمن برگزار شود . گروه سرود و تئاتر از مدتها پیش خودش را آماده کرده و مقاله خوان و مجری و... تمرینهای خودشان را انجام داده اند.

***

ساعت 30/10 صبح است. شهر نگران است . نگران از حرفهایی که بعضیها به نقل از رادیو اسراییل و آمریکا شنیده اند: ((صدام هیچ مانعی برای بمباران مناطق غیر جنگی ایران برای خود نمی بیند)) بعضیها می گویند از چند شهر نام برده شده و میانه نیز جزو آنهاست . امروزه باد که می ورزد؛ ابرها که حرکت می کنند ؛ حتی خورشیدی که بر فراز آسمان می درخشد؛ تپش اضطراب آلودی به همراه دارند . دلها شور میزند و دلهای مادران هراسان است . انگار فهمیده اند که زلزله ای در پیش است . عده ای از والدین دم در مدرسه ایستاده اند تا اجازه گرفته و بچه ها را با خود به خانه ببرند . کنار مدرسه ، چند تن از پاسداران انقلاب اسلامی در حال آماده کردن تیر باری برای مقابله با حملات هوایی هستند.

***

ساعت 11 صبح است. طوفان نا جوانمردی وزیده ، و حال میتوان چهره به هم خورده شهر را دید . چهره ای که نمیتوان شناخت ، همان میانه است که چند ساعت پیش بود . مدرسه دخترانه زینبیه و پسرانه ثارالله و حمام زنانه شهر میانه برا اثر اصابت بمب ها ویران شده اند . در مدرسهه زینبیه 400 دانش آموز دختر در زیر آوار و ترکشهای بمبها مانده اند. موج انفجار تا 300 متری اطراف مدرسه را گرفته است . عده ای از والدین که برای بردن بچه های خودشان دم در مدرسه تجمع کرده بودند زخمی و شهید شده اند، و از جوی مقابل مدرسه خون جاری است . قسمتی از طبقه دوم مدرسه ویران شده و از شکاف سقفهای فرو ریخته به طبقه اول آوار شده است. چند دختر در چایخانه مسجد مدرسه، هنگامی که برای آماده کردن چایی جشن کار می کردند،چنان سوخته اند که شناخته نمی شوند. آزمایشگاه مقتل یک کلاس دانش آموز شده است. حیاط پر است از جنازه های دختران و چادرهای سیاه بر زمین ریخته تمام وسایل و کیفها و کتابهای دانش آموزان در حیاط پخش و پلاست . لخته های خون در همه جا دیده می شود . چیز های دیگر هم هست : غذایی که بچه ها برای رفع گرسنگی با خود آورده بودند ، بافتنی های نیمه تمام دختران ، کارنامه های درس و حتی نامه هایی از جبهه ها.
تانکر گازوئیل حیاط مدرسه آتش گرفته و اجساد چند دانش آموز شهید ، را سوزانده است . سرایدار مدرسه که هنگام بمباران در زیر آوار مانده بود خود را رهانده و لنگ لنگان از این سو به آن سو می رود و سعی می کند به زخمیها و دانش آموزان کمک کند. ماشین آتش نشانی که از سوی آتش نشانی تبریز فرستاده شده بود می رسد و آتش مدرسه را خاموش می کند.
صندلیهای شکسته ، سقفهای شکافته ، آزمایشگاه سوخته، جنازه های خون آلود و خاکستری که از سوختن مدرسه بر جای مانده ، باعث می شود مشکل بتوان حدس زد این بنا پیش از این مدرسه بوده است . اما نشانهایی چند از مدرسه بودن هنوز بر جاست . در تخته سیاه یک کلاس در طبقه دوم - که تنها از آن یک دیوار به جا مانده و قسمتهای دیگرش بر طبقه اول ویران شده است - نوشته شده است : (( دهه فجر بر تمام مسلمانان مبارک باد)) و زیر آن با گچ قرمز و با حروف کج و معوجی این جمله هست: ((الوداع ، اگر ما را ندیدید حلالمان کنید ، الوداع.)) معلوم نیست این جمله را کدامین دانش آموز نوشته است؟ و آنچه از ذهن او در لحظات نوشتن این جمله می گذشته چه بوده است؟
زخمی ها توسط نیرو های بهداری و مردم ،‌به بیمارستان میانه منتقل می شوند. بعضی از زخمی ها با پای خود، خون چکان خود را به بیمارستان رسانده اند . پدران و مادران میان جسد های افتاده در مدرسه ، به دنبال گلهای پرپرشان می گردند. بعضی جنازه ها چنان زخم برداشته یا سوخته اند که قابل شناسایی نیستند.

***

چهار هواپیمایی که ساعت 30/10 صبح 12 بهمن 65، شهر میانه را در وسط هدف مانیتور هایشان قرار دادند، می دانستند هم اکنون، افراد بی گناه شهر ، بی هیچ دفاعی، به دور از آمادگی و ایستادگی در مقابل حمله های نظامی، مشغول به زندگی خود هستند . خوب میدانستند دانش آموزان در مدرسه ها هستند و مادران بچه های خردسال خود را شیر میدهند. زنان نان می پزند و کار های خانه را انجام می دهند و مردان برای یافتن لقمه ای نان در مغازه ها یا ادارات و مزرعه ها مشغول اند . خوب میدانستند ،‌اما هوس کشورگشایی و مغلوب کردن نظام اسلامی ایران ، چشمهای آنها را کور کرده بود. همه معصومیت ها و مظلومیت ها و بی دفاعیها را ندیدند. میانه را نقطه ای بر روی مانیتور و نقشه جغرافیایی فرض کردند و کوشیدند آن نقطه را حذف کنند. اما حذف نشد. از بین نرفت. این مردم به تعارفی انقلاب نکرده بود که با صرف هزینه ای و تحمل سختی ای آنرا رها کند. انگیزه ها عمیق تر شد و نفرتها از حامیان کفر و الحاد افزونتر، میانه از میان نرفت ، بلکه در یادها ماند . میانه سمبلی از مقاومت مردمی ایران در برابر حمله های ناجوانمردانه صدام شد و جنایات دشمن بازتاب وسیع کشوری و بین المللی یافت. پیام خانواده های شهدا، مقامات و فرهنگیان میانه به سازمان ملل متحد، پیام های تسلیت مسؤولین داخل کشور و برخی تشکل های خارجی ، درخواست محکوم کردن این بمباران توسط دادستان عمومی تهران از دبیر کل سازمان ملل (خاویر پرز دکوئیار) و سخنرانی حضرت آیت الله خامنه ای که در آن زمان در مسئولیت ریاست جمهوری بودند، موضوع بمباران هوایی این شهر و خصوصا مدرسه دخترانه زینبیه را برای همیشه در یادها و خاطره ها حک کرد.
مقام معظم رهبری در سخنرانی که دو روز بعد از حادثه در دیدار با خانواده های شهدا ایراد فرموده بودند، گفته بودند: ((ما انتقام خون این نوجوانان عزیز را از دشمن خواهیم گرفت و پدر و مادرهای آنها باید بدانند که رزمندگان ما و نظام ما و نظام جمهوری اسلامی از این خونها، به آسانی اغماض نخواهد کرد.))
همچنین ایشان سکوت دولتها و مجامع بین المللی را در قبال شهادت این دانش آموزان به شدت مورد انتقاد قرار داده و گفته بودند: ((این حوادث نشان داد که دولتها و ابر قدرتها و مجامع جهانی تا چه حد حاضرند از حقوق بشر دفاع کنند و گاه یک انسانی به دلیل سیاسی مورد توجه آنها قرار می گیرد،‌اما صد دانش آموز ما در بمباران شهید میشوند و آنها دم بر نمی آورند. و اینجاست که می بینیم اسلام چقدر برای انسانهای بی پناه معاصر ضروری است و بشریت تا چه حد به موعظه و اخلاق اسلامی نیاز دارد.))


منبع :

کتاب فهمیده های آذربایجان (جلد دوم)
به اهتمام جلال شمع سوزان
کاری از بسیج دانش آموزی آذربایجان شرقی
چاپ اول پاییز 1380

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۱۱/۰۶ - ۱۶:۴۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
آسمون پنهان(B3DA )
۹۰/۱۱/۰۶ - 14:10
نوید.حیدری(navid007 )
۹۰/۱۱/۰۶ - 14:21
حاج عماد(isar )
۹۰/۱۱/۰۶ - 16:19
علی خرده فروش(ali-kh2 )
۹۰/۱۱/۰۶ - 17:04
با سلام
ممنون دوست عزیز بابت مطالب
خدا خیرتان دهد اجرتان با خدا
شهرام بیگلری(shans )
۹۰/۱۱/۰۶ - 18:22
اونروز ما مدرسه راهنمايي شهيد مطهري كلاس دوم راهنمايي درس ميخونديم.دشمن بعثي با بمباران مناطق غير نظامي نهايت ذلت و خفت و خواري خود را نشان داد.



از بابت مطالبتون ممنون اقاي مختاري




فاضل حسینی(fazel20 )
۹۰/۱۱/۰۶ - 20:58
ممنون
.رامین.(karina )
۹۰/۱۱/۰۶ - 23:09
سومیناز-مهسا(daltonha )
۹۰/۱۱/۰۷ - 00:24
بابک صادقی(babak3222 )
۹۰/۱۱/۰۹ - 21:56
من در لحظه بمباران دبيرستان دخترانه زينبيه ، در دبيرستان امام خميني (ره) درس مي خواندم . زنگ تفريح بود و تازه داشتيم مي رفتيم كلاس كه هواپيماهاي متجاوز عراقي رسيدند . با هشدار هاي آقايان ناصري و عابدي (معاونين وقت) داز كش خوابيديم زمين و بمباران مناطقي از شهر ادامه داشت و فكر كنم آخرين بمب كه صدايش فوق العاده وحشتناك بود و تركش ها هم به مدرسه ما سرازير شد ، به زينبيه اصابت كرد . خداوند از اين جنايت هوشناك دشمن بعثي و متجاوز نگذرد . اما فراموش نكنيم خلبان شهيد بابايي را كه برای هدف قرار دادن یک پل در خاک دشمن آنقدر صبر کرد تا یک گاری در حال حرکت از روی آن بگذرد، نکند که خونی به ناحق ریخته شود .
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)