درباره من نام:نگین
دانشجوی مترجمی زبان تبریز متولد:15 مرداد کاش...! بیا وقتی برای عشق هورا میکشد احساس به روی اجتماع بغض حسرت گاز اشک آور بیاندازیم بیا با خود بیاندیشیم اگر یک روزتمام جاده های احساس را بستند... اگر یک سال چندین فصل برف بی کسی بارید... اگریک روز نرگس در کنار چشمه غیبش زد... اگر یکشب شقایق مرد،تکلیف دل ما چیست و من احساس سرخی میکنم چندی است و من از چند شب هم خوابم،نزول عشق را دیدم چرا بعضی برای عشق دلهاشان نمی لرزد...؟ چرا بعضی نمیدانند که دنیا به تارموی یک عاشق نمی ارزد...؟ چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است و درآن ذکرهم یاد خدا خالیست ... و گویی میوه ی اخلاصشان کال است... چرا شغل شریف این عصر دجّالی است؟ چرا در اقتصاد راکد احساس این مکّار ،بازاران صداقت نیز دلالی است کاش میشد لحظه ای پرواز کرد حرفهای تازه را آغاز کرد... کاش میشدخالی از تشویش بود برگ سبزی تحفه درویش بود... کاش تا دل میگرفت و میشکست عشق می آمد و کنارش می نشست... کاش با هر دل دلی پیوند داشت هر نگاهی یک سبد لبخند داشت... کاش لبخندها پایان نداشت سفره ها تشویش آب ونان نداشت... کاش می شد ناز را دزدیدو برد بوسه راتا غنچه هایش چیدو برد... کاش دیواری میان نبود بلکه می شد آنطرف تر را سرود... کاش میشد من قناری میشدم در تب آواز جاری میشدم... بال در بال کبوتر می زدم آن طرفترها کمی سر می زدم باپرستوها غزل خوان می شدم پشت هر آواز پنهان می شدم کاش همرنگ تبسم می شدم در میان خنده ها گم می شدم.. آی مَُردم در غریبستانی ام امتداد لحظه ی بارانی ام... شهر من آنسوتر از پرواز هاست در حریم آبی افسانه هاست شهرمن بوی تغزل میدهد هرکه می آید بگو گل می دهد... دشت های سبزو وسعت های ناب،نسترن نسرین شقایق آفتاب باز این اطراف حالم را گرفت لحظه ی پروازبالم را گرفت میروم آنسو تو را پیدا کنم در دل آیینه جایی وا کنم........! |
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg. کاربران آنلاین (0)
|