|
ائلبان 68
(
![]()
دانلود فایل
کد برای مطالب: کد برای وبلاگ ها: بازدید کل: 542 بازدید امروز: 467 تاریخ ارسال ویدئو: ۹۲/۱۰/۱۷ - ۱۲:۰۴:۰۳
برچسب ها:
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (1)
|
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
دنیز قره داغلی: کئشگه بونو قویمازدیز
اوزوم بونو سئودیگیمه گوره قویدوم
دئییسیز سیلیم
ما سه نفر بودیم:بدیرهان؛ نازلی جان و من
سه دهان، سه قلب، سه گلوله ی قسم خورده
نام مان گویی به بلا نوشته شده بود بر کوه ها، بر سنگ ها
وبال سنگینی بر گردن مان؛ تفنگ صلیبی شکل در آغوش مان
دست بر ماشه؛ گوش به زنگ صدای سیم ساز
و پشت مان امانت به خاک....
دستانی را که با این که به هم می مالیدیم یخ زده بودند
در حالی که درد بالدیران(اسم محل) را داشتیم
دریا خیلی دور بود و تنهایی ضرر می رسانید
شب در امتداد پرتگاه ها، صدای دور شغال ها
به روی مان، به نان مان، به ترانه مان برخورد می کرد و می گذشت.
دود پس می داد خیلی زیاد(سیگار می کشید)
دزدکی او را می نگریستیم؛ دلمان می پرید
شاید هم نازلی جان را در فلوت چوپانی گم کردیم
با حشرات آتش(حشراتی که شب ها به دور نور و آتش جمع می شوند) یکی شد
در حالی که بال هایش در آتش می سوخت، تمام شد
در میان مان پروانه ی خرد و مرده ای رها کرد
چون گلوله ای، چون مینی درگیر شد و تمام شد
ای نازلی جان؛ آهوی دشت های وحشی
نازلی جان؛ ای که زلف هایش با تندباد شانه می خورد
آیا تو هم رفتنی بودی به دیار ستارگان؟
ای نازلی جان؛ ای زخمی خانه ی دل!
نازلی جان؛ گل ییلاق های سردسیر
نازلی جان؛ نترس و پرهیجان
در پیش رویم یک پروانه ی عشق؛ نازلی جان آه نازلی جان
رفتیم وگذشتیم؛ روی سنگفرش و قلب هامان تکه تکه شده(رنجیده)
در پشت سر آرزوی مرگ؛ در پشت سر سکوتی ناشنوا
رفتیم و گذشتیم؛ با خالی بودن جای نازلی جان در میان ما.
بدیرهان را در تنگه ای از پشت سر زدند
در حالی که محاصره ی بزرگی را شکافته و عبور کرده بود
همچون تفنگی که از شانه سُر بخورد، بی سر و صدا
تکانی خورد و بازوانش به طرفین افتاد
مرگ واقعا" چون گزنه ای اطرافش را فرا گرفته بود
درختی نابود شده(خشک شده) بود تنه اش در نور مهتاب
خم شدم و به پلک هایش با قطره ی اشکی دست یازیدم
در حالی که صدای خاموش شده ی نبضش پیش رویم را می شکافت
گویی یک شوخی است این؛ کمی بعد بیدار خواهد شد
کمی بعد آتش را هم خواهد زد و سیگاری روشن خواهد کرد.
او نیز به مانند نازلی جان یک بار دیگر وجود نخواهد داشت
هی بدیرهان؛ هیولای شب های قیراندود
هی بدیرهان؛ بلای کمین گاه های زشت
آیا تو هم، چنین، مردی زوال پذیر بودی؟
سخنی بگو!
هی بدیرهان؛ ای مزارش آشیانه ی عقاب!
بدیرهان؛ فراری ِکوه های کبود فام
بدیرهان؛ چشم های آبی او شایسته ی شاهان
در میان ظلم، چاقوی شب ِخاموش
بدیرهان؛ آه بدیرهان
ما سه نفر بودیم: سه گل ِانتحاری
بدیرهان؛ نازلی جان؛ و من: صبحی!
یاشا
ائلبان 68: باغیشلایین اوزوم بونو سئودیگیمه گوره قویدوم دئییسیز سیلیم
من هپ بویله یم ، هاردا بئله سئوگی حیکایه سی شارکی دینله ییرم اؤره ک دن آغلاییرام
قالسین و من یئنی دن هرگون دینله ییم
هی
منی ماراقلاندیردین احمد کایانین ماهنیلارینا
دویقولو چوخ دویقولو بیر ماهنییدی
بئله سی تورک قوشوقلارین چوخ سئورم
ائلی میانالی: بئله سی تورک قوشوقلارین چوخ سئورم
بتر یازیرمیش