|
Alisna
(
![]()
آلبوم:
My friends
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
89 بازدید امروز: 89
توضیحات:
ذلت آی خوار ما را ... داشتم می گفتم به خواری کشیده اند خروش از ته حلقوم تو بی هودگی ست برای این مردم . شباهنگام بر نعش تف آلوده مان ضجه دیگر نمی زند کسی این جماعت از یاد برده اند ما را. سال گذشته سال خواری بود و روزهای بعد دقیقه های زاری و خفت. ما را چگونه به رقص کشیده اند شرم از حضورمان شرم می کند. آی خوار شما را ... داشتم می گفتم به نعش های شیک و اصیل سر گرم و تن شان بوی عطر های غریبه می داد ـ این بته دار ها گوش هاشان را گوه گرفته است. هزار سال محمدی ست که روز پای سفره برای خوار مادر تازی نذر می کنند و شب دوش با فاسقان گذشته پیاله به هم می زنند و می رقصند.(از همین گوشت ها حرف می زنم). د یگر از که برای که قصه می گویی؟ وقتی باور ذلت به آغوش کشیده است ما را چونان خاک ....مرده را. با تو دیگر از کدام شعر شبگریه ساز کنم باکره؟! ـ که شکوه بودنت را به شوکت ابلیس و بسترش فروختی چونان مرده ای در برابر خاک. | گاهی آدم می ماند بین بودن یا نبودن ؛ | به رفتن که فکر می کنی | اتفاقی می افتد که منصرف می شوی، | می خواهی بمانی | رفتاری می بینی که انگار باید بروی..! | و این بلاتکلیفی | خودش کلــــــی جـــــــهنم است ...
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۴/۲۹ ساعت 17:19
برچسب ها:
![]()
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|