فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 13500


درباره من
آرزو س (-arezoo- )    

سفره خالی

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۲/۲۷ ساعت 09:01 بازدید کل: 322 بازدید امروز: 248
 

یاد دارم یک غروب سرد سرد
میگذشت از توی کوچه دوره گرد

دوره گردم ، کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم

گر نداری کوزه خالی میخرم
کاسه و ظرف سفالی میخرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی زد و بغضش شکست

اول سال است و نان در خانه نیست
ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوش از ما ربود
اتفاقاً مادرم هم روزه بود

چهره اش دیدم که لک برداشته
دست خوش رنگش ترک برداشته

سوختم دیدم که بابا پیر بود
بدتر از این خواهرم دلگیر بود

مشکل ما درد نان تنها نبود؛
حتم دارم که خدا آنجا نبود

باز آواز درشت دوره گرد
پرده اندیشه ام را پاره کرد

دوره گردم ، کهنه قالی میخرم
دست دوم جنس عالی میخرم

خواهرم بی روسری بیرون دوید؛
گفت: آقا سفره خالی میخرید؟

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۲/۲۷ - ۰۹:۰۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)