فراموش کردم
رتبه کلی: 2485


درباره من
تو هم میری...
من یاد گرفته ام،

وقتی بغض میکنم

وقتی اشک میریزم

منتظر هیچ دستی نباشم....

من یاد گرفته ام

که اگر زمین میخورم خودم برخیزم.....

من یاد گرفته ام

که همه رهگذرند همه
حتی تو .......!!

اروین-حسینی (-arvin- )    

همراه با کاروان امام حسین

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۷/۲۴ ساعت 18:33 بازدید کل: 137 بازدید امروز: 137
 



زمان: دوشنبه 21 ذی الحجه 60 هجری

«زهیر بن قین» که دارای عقیده عثمانی بود، در آن سال مراسم حج را بجای آورده و به کوفه باز می گشت. ناخوشایندترین چیز نزد او فرود آمدن در یک محل با حسین (علیه السلام) بود. هر دو در این منزلگاه به ناچار فرود آمدند. در حالی که زهیر با همراهانش مشغول غذا خوردن بود، حضرت از طریق نماینده ای، "زهیر" را به خیمه اش دعوت کرد، اما  او تأملی کرد. همسرش به او گفت: «سبحان الله پسر رسول خدا ترا می خواند و تو اجابت نمی کنی!»

زهیر با اکراه به سوی حضرت رفت. اما هنگام مراجعت از خیمه آن حضرت، آثار خوشحالی از چهره اش نمایان شد و به همراهان گفت: «من به حسین(علیه السلام) ملحق خواهم شد، هر کس میل دارد در یاری فرزند پیامبر شرکت کند، با ما بیاید و هر کس با ما نیست با او وداع می کنم.»  لذا همسرش نیز او را رها نکرد و تا واقعه عاشورا و شهادت زهیر، همراه کاروان حسینی بود.
 

امام حسین(علیه السلام) بعد از شهادت زهیر فرمود:
 

ای زهیر! خدا تو را از لطف و رحمت خویش دور مدارد و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به بوزینه و خوک لعنت نماید .
 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۷/۲۴ - ۱۸:۳۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)