فراموش کردم
رتبه کلی: 2485


درباره من
تو هم میری...
من یاد گرفته ام،

وقتی بغض میکنم

وقتی اشک میریزم

منتظر هیچ دستی نباشم....

من یاد گرفته ام

که اگر زمین میخورم خودم برخیزم.....

من یاد گرفته ام

که همه رهگذرند همه
حتی تو .......!!

اروین-حسینی (-arvin- )    

پرنده بودن به اینه با بال زخمی بپری

درج شده در تاریخ ۹۳/۱۲/۰۵ ساعت 19:15 بازدید کل: 163 بازدید امروز: 163
 

 

 

من از ته قصه میام ازصحنه غزل کشی اون قصه ای که واسه تو  قشنگه و اولشی  تو فصل اولش هنوز حرف غضب نیومده روی خم شب کوچه هاش نه دشنه هست نه عربده با دست نوچ روی پر پروانه دست نمی کشن به اسم قتل عام شب ستاره رو نمی کشن تو فصل اول از غزل خون جگر نمی چکه ضیافت نور وصداست معرکه پشت معرکه  من از ته قصه میام زخمی دست سایه ها از صحنه ای که آرزوجون میده زیر دست وپا  از صحنه ای که معجزه از قد کشیدن عاجزه آزادی کنج قفسه شب به سحر نمی رسه   تو سیل قحط معرفت گم نمیشه لوطی گری پرنده بودن به اینه با بال زخمی بپری

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۱۲/۰۵ - ۱۹:۱۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)