لبخند را بریدم...
قاب گرفتم...
به صورتم آویختم....
حالا با خیال راحت.. هر وقت دلم گرفت بغض میکنم..... تاریخ درج: ۹۳/۰۴/۲۶ - ۲۳:۵۴( 2 نظر , 116
بازدید )
عادلانه نیست...
گاهی در شعرهایم مجبورم زیبایی تورا..در آغوش بیگانه ای تصور کنم..
"افسوس که تو همچنان زیبایی"
حتی وقتی سهم من نیستی..... تاریخ درج: ۹۳/۰۳/۱۴ - ۱۰:۰۲( 2 نظر , 97
بازدید )
هی باران حواست باشد..
"حواست باشد"
دور و ور تو و تمام عاشقانه هایت را خط میکشم..
اگر با آمدنت او حتی یک سرفه کند..... تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۱۸ - ۱۴:۰۰( 8 نظر , 64
بازدید )
مقصد مال شهر قصه های بچگی هاست...
دنیای آدم بزرگا فقط جاده دارد..
همیشه باید کسی باشه... تا بغض هایت را قبل از لرزیدن چانه ات بفهمد..
...آهای فلانی بفهم..
... تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۱۵ - ۱۲:۰۸( 2 نظر , 63
بازدید )
حافظه انسان های غمگین قوی است...
به یاد می آورند که در کدامین لحظه..کدام کوچه و خیابان..کدام ثانیه ها به دار آویخته شد احساساتشان..... تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۱۵ - ۱۰:۱۹( 4 نظر , 51
بازدید )
رفتیم با رفیقم کتابخونه ثبت نام کنیم..
آروم آروم.قدم زدیم رفتیم تو که مزاحم درس خوندنشون نشیم..
بعد ی یه ربعی طول کشید تا ب اون خانومه بفهمونیم میخوایم ثبت نام کنیم.
بعد تازه ی برگه در آورده نیم ساعت توضیح داده چیکار کنیم و کجا رو امضا کنیم.میگه که 16 تو من پول..تازه دو نفر آشنام معرفی کنین ضامنت... تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۱۳ - ۱۸:۵۳( 2 نظر , 73
بازدید )