فراموش کردم
رتبه کلی: 1313


درباره من
فرزاد هستم
بازیکن تیم هندبال میانه


ایمیلم:
farzadtanha007@yahoo.com
farzadnazari127@yahoo.com
دفتر عشـــق که بسته شـد
دیـدم منــم تــموم شــــــــــــــــــــــــ دم
خونـم حـلال ولـی بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــدون
به پایه تو حــروم شــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدم
اونیکه عاشـق شده بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــود
بد جوری تو کارتو مونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــد
برای فاتحه بهـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــت
حالا باید فاتحه خونــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــد
تــــموم وســـعت دلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــو
بـه نـام تـو سنـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــد زدم
غــرور لعنتی میگفـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــت
بازی عشـــــقو بلـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــدم
از تــــو گــــله نمیکنــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــم
از دســـت قــــلبم شاکیـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــم
چــرا گذشتـــم از خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــودم
چــــــــراغ ره تـاریکـــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــیم
دوسـت ندارم چشمای مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــن
فردا بـه آفتاب وا بشـــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــــــه
چه خوب میشه تصمیم تــــــــــــــــــــــــ ــــــــو
آخـر مـاجرا بــــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــشه
دسـت و دلت نلـــــــــــــــــــــــ ـرزه
بزن تیر خـــــــــــــــــلاص رو
ازاون که عاشقـــت بود
بشنواین التماسرو
ــــــــــــــــــــــ
ـــــــــــــــ
ــــــــــ
__
_
فرزاد نظری (007ta )    

زندگی نامه چگوارا

منبع : www.delche.blogfa.com
درج شده در تاریخ ۹۰/۰۶/۲۷ ساعت 14:09 بازدید کل: 3454 بازدید امروز: 1796
 

ارنستو چگوارا در 14 ژوئن سال  1928 در شهر روزاريوي آرژانتين متولد شد . پدررش يك مهندس ايرلندي و مادرش اسپانيايي و اصل بود . در سال 1953 از دانشكده پزشكي فارغالتحصيل شد و تا سال 1956 در جزام خانه اي واقع در گواتمالا مشغول خدمت افتخار شد . چند بعد در مكزيك با فيدل كاسترو  و ديگر انقلابيون كوبايي آشنا شد .

فيدل براي پيروز به دو تن از يارانش اميد بسته بود يكي ارنستو چگوارا و ديگري  دختر 29 ساله به نام سليا سانشه .

ارنستو و همرزمانش پس از 4 سال مبارزه در سال 1959 موفق شدند حكومت ديكتاتوري باتيستا را در كوبا سرنگون كنند و به قدرت برسند .

 

چگوارا

  

 پس از به قدرت رسيدن چريك ها در كوبا  پست هاي دولتي  متعددي همچون رياست بانك مركزي و وزارت  صنايع  به او واگزار شد . ارنستو عليرغم تمام مسئوليت هايي كه داشت همواره در كنار مردم و كشاورزان وكارگران در مزارع نيشكر و كارخانه ها به كار داوطلبانه مشغول بود . سرانجام پس از 9 سال خدمت صادقانه به انقلاب و ملت كوبا  دكتر ارنستو چگوارا در مارس65 19استعفاي خود را از تمامي پست هاي دولتي و نظامي اعلام و كوبا را به قصد ادامه  مبارزه با امپرياليزم و كمك به نهضت هاي آزادي بخش در آمريكاي جنوبي ترك كرد . وي در بخشي از نامه خداحافظي اش خطاب  به فيدل كاسترو مي نويسد "ديگر ملل جهان ياري نچندان مهم مرا طلب مي كنند براي من زمان عزيمت فرا رسيده "   . ارنستو پس از خارج شدن از كوبا ابتدا به كنگو رفت و در كنار پاتريس لومومبا براي رهايي كنگو از اشغال  استعمار مبارزه كرد و سپس به بوليوي رفت و به مبارزين بوليوي پيوست .

ازنوامبر 1966 تا اكتبر 1967 چگوارا سرپرستي يك گروه از چريك هاي انقلابي بوليويايي را بر عهده گرفت .تا اينكه در 8 اكتبر 1967 اين قهرمان افسانه اي خستگي ناپذير در هيروراوي  توسط ارتش دست نشاند بوليوي زخمي و در وز بعد در شهر "لاهيگورا" توسط عوامل CIA    كشته شد .

 

 

 Che Guevara

 

  

  

  

  

  

  

  

فيدل با شنيدن خبر مرگ اين چريك آرژانتيني محبوب درس تلخي از زندگي گرفت.

چگوارا به هنگامي كه مي خواست تجربه ي جنگ چريكي كوبا را در بوليوي تكرار كند كشته شد . او فرزندي از طبقه ي سرمايه دار آرژانتين بود كه براي آزاد كردن يكي از جزاير كارائيب آمد و يادگارش را در همانجا باقي گذاشت .

حكومت ديكتاتوري بوليوي جنازهاو و همرزمانش را به شكلي مخفيانه در محلي نامعلو مدفون كرد ، 30 سال پس از اين واقعه در سال 1997 يكي از افسران اسبق ارتش بوليوي كه در دفن چگوارا نقش داشت در بستر مرگ محل دفن او و يارانش را فاش ساخت . به همين مناسبت ؛ صدها هزار تن از مردم كوبا طي مراسمي در"سانتاكلارا ي كوبا " گرد آمدند و نسبت به ارنستو و همرزمانش اداي احترام كردند . اكنون بعد از گذشت 40 سال از مرگ ارنستو افكار و عقايد انساني او همچنان در سراسر جهان منتشر مي شود . در كشور هاي مختلف جهان تنديس ها و ياد بود هاي او نمادي از پاسداشت آزادي و انسانيت است . كودكان و نوجوا نان سراسر دنيا با پوشيدن لباسهايي كه چهره ي ارنستو بر روي آن نقش بسته نام و ياد و خاطره ي اورا در دلها زنده نگاه مي دارند ؛ نظريه ها و آثار مكتوب چگورارا به تمامي زبان هاي زنده ي دنيا ترجمه شده و برخي از اين آثار جزء پر فروشترين كتابهاي سال مي باشند .

بسياري از چهره هاي برجسته سياسي و فرهنگي كه در زمان حيات ارنستو با او ملاقات هايي داشتند افكار و انديشه هاي اين پزشك چريك و نظريه پرداز جوان و پرشور را وراي زمان و مكان مي پندارند؛ جمال عبدالناصر ، شولوخوف، مائو ، سيمون دوگوار، ژان پلسارت، گابريل گارسيا ماركز ، اوريانا فالاچي و برناردو برتولوچي از دست بودند .

دكتر ارنستو چگوارا در آخرين لحظات اعدامش خطالب به افسراني كه به سوي او نشانه گرفته بودند ؛ شليك كنيد شما فقط يك چگوارا را داريد مي كشيد .

 

 

 

 

 

انسانی که هرگز نمیگرید و گریستن را نمیداند احساس انسانی را فاقد است.

_______________________________________________________________

 

 

 

اولين مصاحبه چگوارا پس از پيروزي در مبارزات 16 ماهه ي جنگهاي سيرامائسترا سال 1959

 

چند ماه قبل از پيروزي انقلاب كوبا

در تمامي اين 16 ماهي كه در SIERRA MAESTRA  بوده ايم روزنامه نگاران زيادي از نقاط مختلف دنيا به اينجا آمده اند . و بخش به اصطلاح داستاني اين جنگ چريكي را به عهده گرفته اند .

امروز از فرصت به دست آمده در ديدار با يك روزنامه نگار كوبايي استفاده مي كنم و اولين سلامم را به ملت كوبا تقديم مي كنم ملتي كه تصميم به دفاع از آنان گرفته ام و آنان را فقط از طريق تفكرات رئيسمان فيدل كاسترو مي شناسم

نامه چگوارا به همسر و فرزندانش

 

             هليدا ، آليدا ، كاميلو ، سليا و ارنستيو ، عزيزان من !

اگر ناچاريد كه اين نامه را بخوانيد علتش اين است كه من ديگر در بين شما نخواهم بود .آن موقع شما مرا سخت به خاطر مي آوريد و كوچكترها كه اصلاً مرا به ياد نخواهند داشت . پدر شما مردي بود كه كارها و افكارش با يكديگر هماهنگ بود و شكي نيست كه او نسبت به اعتقادات خود وفادار بود ه .

  

دوست دارم انقلابي هاي خوبي از كار درآييد ، تا مي توانيد مالعه كنيد تا با روشهاو فنوني كه شما را بر طبيعت مسلط مي كنند ، كاملاً آشنا شويد . فراموش نكنيد كه انقلاب مهمترين چيز است و ما هر كدام به تنهايي ارزش نداريم .

مهمتر از همه ، هميشه اين توانايي را داشته باشيد كه هرگونه ظلمي را كه در جايي از اين دنيا نسبت به كسي رواداشته مي شود عميقاً برسي كنيد . اين زيبا ترين خصلت يك فرد انقلابي است .

به اميد ديدار هاي هرچه بيشتر با شما بچه هاي كوچك من !

مي بوسمتان و در آغوشتان مي گيرم

                                                                 پدر

خانواده چگوارا

و مرد افتاده بود
یکی آواز داد: دلاور برخیز!
و مرد هم چنان افتاده بود

دوتن آواز دادند: دلاور برخیز!
و مرد هم چنان افتاده بود

ده ها تن و صدها تن خروش برآوردند: دلاور برخیز!
و مرد هم چنان افتاده بود

هزاران تن خروش برآوردند: دلاور برخیز!
و مرد هم چنان افتاده بود

: تمامی آن سرزمینیان گردآمده، اشک ریزان خروش برآوردند
!دلاور برخیز

و مرد به پای برخاست
نخستین کس را بوسه ای داد
و گام در راه نهاد…

تصویری که جاودانه شد

 

 

Che Guevara

کمتر کسی داستان واقعی معروف ترین عکس ”چه“ را می داند. همان عکسی که از نزدیک به 40 سال پیش تا بحال پر فروشترین عکس دنیا بوده و هنوز هم اصالت و حالت خود را حفظ کرده است. اما چرا چنین حالتی در نگاهش بود؟ آلبرتو کوردا خالق آن تصویر در کمال فروتنی چنین تعریف می کند: ”من کار خارق العاده ای نکردم – لحظه ای بود غریزی – اتوماتیک- و حتی عکس بسیار روشن هم نیست زیرا وقت نداشتم دوربین را میزان کنم. روزی بود که بمبی در کشتی لاکوره که حامل اولین محموله مهمات خریداری شده برای انقلاب بود- منفجر شد. آن انفجار تعداد زیادی کشته و زخمی به جای گذاشت. مارس 1960 بود- اوضاع هر روز شلوغ تر می شد و می توانست به تجاوز مزدوران خلیج خوک ها بی انجامد.
مراسم تدقین بود و بعد از آن سخنرانی فیدل. ”چه“ در طول مراسم در صف اول قرار داشت – بعد ناگهان ناپدید شد. من بین جمعیت می لولیدم و مشغول عکس انداختن از فیدل بودم و می خواستم بعد از سارتر و سیمون دوبوار که در آن نزدیکی بودند عکس هائی بگیرم که ”چه“ ناگهانی دو باره پیدایش می شود. آن نگاه سرشار از خشم و درد برای قربانیان آن سوء قصد مرا میخکوب کرد- روی صحنه ماندم و بطور غریزی دو عکس جاودانه از وی گرفتم . باقی فیلم را با عکس هائی از فیدل – سارتر و دورتیکوس - رئیس جمهوری وقت کوبا تمام کردم . هفت سال بعد بود که آن عکس چاپ شد. بدین قرار که مسئول موسسه انتشاراتی فلترینلی آن را از میان سایر عکس ها انتخاب کرد. بعد از چاپ روی جلد کتاب ”خاطرات بولیوی“ همان طوری که می دانید، جهان آن را به عنوان شایسته ترین عکس برای تکثیر در اشکال گوناگون انتخاب کرد  .

 

من مدیون لحظه ای هستم که این امکان را به من داد تا محبوب ترین تصویر را بگیرم. تصویری که با آن دنیا ”چه“ را شناخت و پرستید.

آلبرتو کوردا قبل از انقلاب عکاس معروف مد و تبلیغات بود. با پیروزی ارتش آزادی بخش- در حالی که تمام همکارانش در حال فرار بودند تصمیم می گیرد در کوبا بماند و در باز سازی کشورش سهیم باشد.

بدین ترتیب او عکاس انقلاب شد و در سفرهای بسیاری فیدل کاسترو را همراهی کرد و از ”چه“ در موقعیت های بیشماری عکس انداخت. بعد به عکاسی آزاد روی می آورد و با همکاری با کاتالوگ های مد کوبا به عشق قدیمی اش عکاسی مد پرداخت

 

8 اکتبر مصادف است با 39 مین سال قتل نا جوانمردانه ”چه“ گوارا. او محبوب شد زیرا خواست نهایت انسان را بشناسد.
با شعری از میگل بارنت، شاعر کوبائی، خاطره ارنستو ”چه“ گوارا را گرامی می داریم.
”چه“ تو با تمامی گفته ها آشنا هستی:
کوره راه های کوهستان سیرا،
تنگی نفس از علف تازه،
محراب ،
امواج شامگاهان،
میوه ها را می شناسی
و حیوانا ت اهلی را.
نه اینکه بخواهم
به جای تفنگ قلمی به تو بدهم،
زیرا که، تو خود شاعری.

اعدام
 

چه‌گوارا به همراه چندتن دیگر از گروه چریکی به محاصره ارتش بولیوی که به وسیله ماموران سیا و افسران آمریکایی همراهی می‌شد درآمده و دستگیر شدند، چه روز بعد توسط سربازان بولیویایی تران به همراه شکنجه اعدام می گردد.

چه به قاتل خود می گوید من می دانم تو برای کشتن من آمده ای مرا بکش تو یک مرد را می کشی. جلاد پس از شنیدن این جمله خجالت می کشد و سپس شروع به تیر اندازی با یک مسلسل نیمه اتوماتيك می نماید او ابندا ساق پای چه را هدف قرار می دهد و سپس دستان وی را در این هنگام چه بر روی زمین می افتد و دست خود را گاز می گیرد ( برای جلوگیری از گریه ) در نهایت جلاد تیری به گردن و سینه چه میزند. به جلاد توصیه گردیده بود که تیری به سر وی شلیک نکند تا به نظر آید وی در درگیری کشته شده است. بقایای جسد چه گوارا در ۱۹۹۷ (میلادی) پیدا شد و به کوبا انتقال یافت. در سانتا کلارا بنای یادبودی برای او ساخته شده‌است. وی در این شهر در جریان جنگ‌های انقلابی کوبا پیروزیهای شگرفی آفریده بود. فیدل کاسترو می‌گوید: در زندگی از دو خبر خیلی ناراحت شدم. یکی خبر مرگ مادرم و دیگری خبر مرگ چه گوارا...
حكومت ديكتاتوري بوليوي جنازه او و همرزمانش را به شكلي مخفيانه در محلي نامعلوم مدفون كرد ، 30 سال پس از اين واقعه در سال 1997 يكي از افسران اسبق ارتش بوليوي كه در دفن چگوارا نقش داشت در بستر مرگ محل دفن او و يارانش را فاش ساخت . به همين مناسبت ؛ صدها هزار تن از مردم كوبا طي مراسمي در " سانتاكلاراي كوبا " گرد آمدند و نسبت به ارنستو و همرزمانش اداي احترام كردند .
جلاد چه گوارا « ماریو تران » در سال 2006 به بیماری آب مروارید دچار شد و در یک بیمارستان در کوبا مداوا گردید. پسر وی در مصاحبه با روزنامه Santa Cruz de la Sierra این گونه بیان داشت: 4 دهه از زمانی که پدرم کوشید تا یک رویا را نابود کند گذشت، و چه بازگشت و نبرد دیگری را برد. او به ماریو تران پیر چشمهایش را برای دیدن رنگ آسمان و جنگلها و خنده نوه هایش هدیه داد.
متن نامه خداحافظی ارنستو با پدر و مادرش

پدر و مادر عزیزم
 

بار دیگر زیر پاشنه هایم دنده ی روسینا نته ( احتمالا نام یک نفر است ) را حس می کنم . بار دیگر پا به راه گذاشته ام و سپرم را به دست گرفته ام
حدود ده سال پیش نامه ی خداحافظی دیگری برای شما نوشته بودم.تا جایی که یادم مانده است در آن نامه شکایت کرده بودم که سرباز و پزشک خوبی نبوده ام .آن نامه را دیگر دوست ندارم.من سرباز بدی نیستم.
هیچ چیزی عوض نشده است جز آنکه بر آگاهی من افزوده شده . من آگاه تر شده ام مارکسیسم من ریشه دوانده و پالوده شده است . مبارزه ی مسلحانه را تنها راه رهایی مردمی می دانم که در راه آزادی مبارزه می کنند و بر اعتقاد خود پافشاری می کنم . شاید بسیاری مرا ماجراجو بدانند که هستم.فقط یک فرق کوچک دارم:برای اثبات حقانیت خود از جانم مایه می گذارم.
شاید این آخر کار باشد من البته به دنبال آن نیستم اما جزو احتمالات منطقی یکی هم این است . اگر چنین باشد شما را از دور می بوسم . خیلی دوستتان دارم فقط نمی دانم علاقه ام را چگونه نشان دهم .من در عمل خود راسخ وپای بند هستم و فکر می کنم که گاهی مرا درک نمی کنید . درک من آسان نیست اما لطفا مرا باور کنید همین امروز.
حالا اراده ای دارم که با شوق هنرمندانه ، پاهای لرزان و سینه های خسته را جلا می می دهد.این کار را خواهم کرد.
گاهی به این سرباز کوچک قرن بیستم فکر کنید.
فرزند خلف
اشعاري از چگوارا
شادی و امید
به ياد می آورم
اميد به آينده
اندوه آدمی را می شويد.
همه چيز
در حال تکامل است،
قاعده قصه همين است
حلاوت حيات و
ترانه هستی
همين است.
به ياد می آورم
انگار همين ديروز بود
آسمان هاوانا آبی بود
برای کارگران
از رهايی دربندماندگان سخن می گفتم.
حالا
اينجا
باران از سفر بازمانده
زمين، شسته
شوق، کامل
دامنه ها، سرسبز
و شادمانی
مشغول زری بافی لحظه به لحظه زندگی ست.
و اين همه
زير نورِ ولرم آفتاب و
آواز پرنده می گذرد.
شکوه آدمی
حلاوت حيات
ترانه هستی... !
هستی همين است و
قاعده قصه همين!
کلمه نجات
می توانستم شاعری باشم
نوحه سرای گذشته های مرده
گذشته های دور
گذشته های گيج.
اما تا کی... ؟
از امروز گفتن و
برای مردم سرودن
دشوار است،
و ما می خواهيم
از امروز و از اندوه آدمی بگوييم
و غفلتی عظيم
که آزادی را از شما ربوده است.
می توانستم شاعری باشم
بی درد، پرافاده، خودپسند،
پرده بردار پتيارگانی
که بر ستمديدگان ترس خورده
حکومت می کنند.
می دانم!
گلوله را با کلمه می نويسند،
اما وقتی که از کلمات
شقی ترين گلوله ها را می سازند،
چاره چريکی چون من چيست؟
کلمات
راهگشای آگاهی آدمی ست
و ما نيز
سرانجام
بر سرِ معنای زندگی متحد خواهيم شد:
کلمه، کلمه نجات!
مردم
ترانه ای از اين دست می طلبند.

جملاتي از « چه»
 

تمام هراس من از مرگ در سرزمینیست که درآن, مزد گورکن از بهای آزادی بیشتر باشد.
دستم بوی گل می داد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچ کس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم!

میراث چه‏گوارا
 

بسياري از چهره هاي برجسته سياسي و فرهنگي كه در زمان حيات ارنستو با او ملاقات هايي داشتند افكار و انديشه هاي اين پزشك چريك و نظريه پرداز جوان و پرشور را وراي زمان و مكان مي پندارند؛ جمال عبدالناصر ، شولوخوف، مائو ، سيمون دوگوار، ژان پلسارت، گابريل گارسيا ماركز ، اوريانا فالاچي و برناردو برتولوچي از دست بودند .
چهل و سه سال بعد از اعدام چه گوارا هنوز هم زندگی وی و کارهایش یکی از بحث‌های ادامه‏دار در جهان است. خیلی از صاحب‏نظران از جمله نلسون ماندلا از وی به عنوان یک قهرمان نام می‌برد و او را الهام‏دهنده‏ی آزادی برای تمامی کسانی می‏داند که آزادی را دوست دارند، همچنين ژان پل سارتر هم وی را روشنفکر می‌دانست و هم از او به عنوان کاملترین انسان عصر ما یاد می‌کرد. چه گوارا یک قهرمان ملی دوست‏داشتنی برای کوبائیان باقی می‌ماند و تصاویر وی روی سکه‌های فلزی کوبایی را زینت داده‌است و دانش آموزان هر روز را در مدرسه با این حرف آغاز می‌کنند که: ما نیز مثل چه خواهیم شد. ترانه آستا سیمپره که به یاد او ساخته شده از ترانه‌های محبوب است و به چند زبان اجرا شده است. در سرزمین مادری وی آرژانتین جایی که در دبیرستانها نام وی را به خاطر می‌سپارند موزه‌های بیشماری از چه کشور را پر کرده‌است و در سال ۲۰۰۸ یک مجسمه‏ی برنزی از او در شهر تولدش روزاریو نصب گردید. علاوه بر این چه گوارا برای بعضی از بولیویایی‌ها به حضرت ارنست معروف است و او را فرد مقدسی دانسته و می‌پرستند.‏

مجسمه یادبود چه گوارا. بولیوی.این تصویر در مکان مرگ چه گوارا گرفته شده‌است. مدرسه‌ای که در آن کشته شد به موزه‌ای تبدیل شده است که در اطراف این موزه تعداد زیادی مجسمه و نقش های بر دیوار برای بزرگداشتش بنا شده است.


چه ؛ رئیس بانک مرکزی کوبا
 

« چه » در يك نگاه
 

ارنستو چه گوارا
نام کامل: ارنستو رافائل گوارا دلاسرنا
Ernesto Rafael Guevara de la serna
زادروز: ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸
زادگاه: در روساریو استان سانتا فه، آرژانتین
تاریخ مرگ: ۹ اکتبر، ۱۹۶۷
محل مرگ: لا ایگوئرا، بولیوی
دین: آتئیست
جناح سیاسی: جنبش ۲۶ ژوئیه


همراه با خروشچف
 

منابع تحقیق :
کتاب خاطرات موتور سیکلت، نوشته چه گوارا، ترجمه تبسم آتشین جان، نشر نقره
روزنامه سیروان
کتاب خاطره‌های جنگ انقلابی اثر چه گوارا،ترجمه قاسم صنعوی، نشر آذین
Fa.wikipedia.org
Vr1.mihanblog.com
delche.blogfa.com
njavan.ir

 

 


  
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۶/۲۷ - ۱۴:۱۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)