زبانها نافی و دافع هم نه بلکه مکمل یک دیگرند. اندکی توجه به ریشه زبانها نشان می دهد که تمدن بشری ابتدا با یک زبان آغاز شده و نظریه "مونو ژنس"Monogenese گویای همین واقعیت است.بر اساس درک جدید از داده های علمی بود که چامسکی نظریه خود را پی ریخت و اعلام کرد همه کودکانی که چشم به جهان می گشایند دارای یک گرامر عمومی مشترک از نظر زبانشناسی هستند.از این منزلگاه است که هر کودک زبان مادری خود را در محل زیست خویش بازآفرینی می کند و طی چند پروسه که خودش طی میکند زبان مادری خود را به طور شفاهی بی هیچ آموزگاری فرا می گیرد و آماده می شود که از 5 سالگی با این نعمت فطری و تنها میراث مادری یا محیطی جهان را تبیین کند و پا به مرحله جدید در یادگیری مهارتهای کتبی زبان بپردازد.لذا زمانی که قومی یا مردمی کودکانش از این "حق طبیعی" محروم باشند پیامدهای همچو محرومیتهائی در تمام عرصه های اجتماعی و زندگی روانی و معنوی کودک بر جا خواهد ماند.
سالهاست که اهمیت آموزش به زبان مادری نظر مسئولین آموزشی و متخصصین را در جهان به خود جلب کرده است.خانم فین بوقاتدر Finnbogadottor، که به سفیر کبیر خوش نیت زبانها مشهور شده و رئیس جمهور سابق ایسلند است در جلسه 21 فوریه، روز جهانی یزرگداشت زبان شرکت کرده و زبانهای مادری را چنین ارزش گزاری نمود: زبانها هم ابزار ارتباطی و هم بیانگر فرهنگ و هویت انسانی هستند. زبانها به عنوان با ارزشترین و در عین حال شکننده ترین کنجینه های بشریت به شمار می روند.برای مطالعه بیشتر در این مورد می توانید به تارنمای http://webworld.unesco.org/imld/ مراجعه کنید.
با توجه به ساختار جوامع امروزی که عمدتا چند زبانی هستند زندگی زبانها در کنار یکدیگر به نوعی غنای فرهنگی جامعه یاری می رساند و در تولید فرهنگ و ادبیات و پر بار شدن جو هنری و علمی فرهنگی جامعه نقش بازی می کند. زبانها به طور طبیعی نیازهای خود را از یکدیگر برطرف می کنند و با وام گیریها،خود را با ملزومات جهان مدرن هم آهنگ می کنند. واژه های جدید ساخته می شوند و زبانها خود را با عینیات جامعه همراه می نمایند. از این طریق بر هم پیوندیهای صاحبان زبانها و گویشها افزوده می شود و هویت ملی در بر گیرنده موزائیک غنی جامعه چند زبانی واقع می گردد و بر اوراق تمدن بشری و فرهنگ انسانی افزوده شده، صلح و همزیستی جای خشونت و تقابل را می گیرد. کودک قدرت تکلم و بیان خود را از طریق تسلط به زبان مادری بهبود می بخشد و از این طریق تجربه ها و عواطف خود را به دیگران انتقال می دهد.کودک در این سن و سال روحی حساس و شکننده دارد. در مسیر رشد و یاد گیری قرار دارد. حق طبیعی اوست که همانند میلیونها کودک در محیط زبان مادری خویش حرکت کند و ضمنا زبانهای بیگانه و دوم و سوم را هم یاد بیگیرد. پروسه یادگیری زبان مادری همان گونه که گفته شد امری است درونی، حال آن که کودک زبانهای دیگر را از بیرون فرا می گیرد. حال شرایطی را در نظر بگیرید که جلو این رشد کودکانه را سد کند. به تاریخ اشاره شود ملموستر خواهد بود. شما جهالت و بی مسئولیتی مسئولین حاکمیتی را حساب کنید که به سرکرگردگی رضا خان دستور ممنوعیت تدریس و صحبت به زبان مادری را از طریق بخشنامه رسمی دولتی به موسسات آموزشی ارسال می کند. در این بخشنامه که سند آن موجود است کودکان را از تکلم به زبان مادری خویش منع می کنند و شرایطی فراهم می کنند تا کودک از محیط طبیعی رشد و بازی کودکانه اش به دور باشد و ایزوله شود تا آن طور که حاکمان وقت می خواستند بار بیاید.
زبان مادری و عواطف کودکانه:
کودک در رشد طبیعی خود نیاز به تکلم دارد و زبان مادری به طور طبیعی با ویژه گیهای ارثی و فرهنگی خود این نعمت را در اختیار کودکان قرار می دهد. کودک با ارتعاش صداها هم تنفس می کند و هم زیر و بم عواطف و نیازهای خود را ابراز می دارد. پس باید توجه داشت که زبان تنها بر خلاف نظر برخی زبان شناسان ساختارگرا مجموعه ای از علائم بی جان نیست. زبان اندام اندیشه ورزی کودک نیز هست. کودک بر پایه این زبان رشد میکند. این مبحثی است که برخورد جداگانه می طلبدد.
منابع:
جوهر اصلی این نوشتار بر تحقیقات سه دانش آموخته کلاسهای نوام چامسکی و در واقع بر یادداشتهای سر کلاس آنان استوار است. لورین رایس، آن بروهلر و بت اسپکر یادداشتهائی را در زمینه نظرات چامسکی و با تایید آن نشر داده اند که در این نوشتار از آنها بهره مند شده ام.ضمنا از منابع زیرین نیز وام گرفته ام:
-الفبای زبان شناسی، به قلم دومسنیک منگو با ترجمه دکتر محمد تقی غیاثی، ص 10-11
-مطالب یونسکو، به مناسبت روز جهانی زبان مادری