فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 1200


درباره من
امیر تومان (2poz )    

پخش صحبتهای توهین آمیز اکبر عبدی دررابطه با ترکها درتلویزیون جمهوری اسلامی ایران و نامه ای به اکبرعبدی

منبع : http://www.gunaz.tv/per/37/newsCat/1/newsID/51399.
درج شده در تاریخ ۹۰/۱۲/۰۲ ساعت 14:54 بازدید کل: 981 بازدید امروز: 122
 

پخش صحبتهای توهین آمیز اکبر عبدی دررابطه با ترکها درتلویزیون جمهوری اسلامی ایران و نامه ای به اکبرعبدی

 

 

نوشته شده توسط آیدین. یئنیلمز

 

شامگاه روز پنج شنبه 27 بهمن ماه 1390 به طور اتفاقی به اخبار ساعت20:30 شبکه دوم سیمای ایران نگاه کردم. در قسمتی از این برنامه با عنوان صرفاً جهت اطلاع، ناگهان اکبر عبدی بر صحنه تلویزیون ظاهر و با به تمسخر گرفتن زبان ترکی به خندان حضار همت گماشت.

 

بر خود لرزیدم. با این که این اولین باری نیست که ایشان جهت خندان دیگران زبان 35 میلیون ترک را مورد تمسخر قرار می دهد، ولی با خود گفتم چرا و به کدامین دلیل؟ اکنون می خواهم چند کلامی با جناب عبدی سخنی داشته باشم تا شاید پاسخی به سؤالات خود یافته باشم.

 

جناب آقای عبدی!

 

در واقع قصد نوشتن این نامه را نداشتم چه شما را حتی لایق این نامه هم نمی دانستم؛ ولی از آنجا که سکوت نشانه رضایت است، نخواستم دلقک بازی شما را بی جواب بگذارم. و شاید سکوت دیگران نشانه این ضرب المثل باشد که جواب ابلهان خاموشی است. شما اسم خود را هنرمند گذاشته اید و در واقع خندان مردم را هنرخود می دانید. اما خندان با چه وسیله ای و چگونه؟ آیا تمسخر عده ای جهت خندان عده ای دیگر هنر است؟ اگر این هنر شماست پس وای بر شما.

 

جناب آقای عبدی!

 

آیا تاکنون به این فکر کرده اید که چگونه و از کجا به این ثروت و این جایگاه دست یافته اید؟ آیا می دانید که این ثروت و جایگاهی که اکنون خود را مالک آن می دانید، با تمسخر کردن میلیونها انسان و آلت دست قرار گرفتن عده ای شوونیست و فاشیست بدست آورده اید. آیا به نظر شما آلت دست عده ای شوونیست شدن هنر است؟

 

جناب آقای عبدی!

 

به این عمل زشت شما از نظرگاه دین نگاه نمی کنم. چه شما اگر دین داشتید و یا حتی اگر اندک بوئی از دین برده بودید، بنا به فرموده قرآن و دین اسلام به تمسخر دیگر انسانها همت نمی گماشتید که دین اسلام آن را شدیداً نهی فرموده است. پس بیخودی خودتان را دیندار نشان ندهید که حالم از دین و دینداری مثل شما به هم می خورد.

 

جناب آقای عبدی!

 

آیا می دانید گاهی دلم برای شما می سوزد. نه برای شما که برای مادر معصومتان هم می سوزد. اگر ایشان فوت کرده اند، خدایشان بیامرزد و اگر زنده هستند،

 

خدا حافظان باشد. می دانید دلیل دلسوزی ام چیست؟ واقعاً دلم به حالتان می سوزد وقتی می بینم برای اینکه خودی نشان بدهید، مادر بیچاره تان را در سبد اخلاص می نهید و دو دستی تقدیم شوونیست ها و فاشیست ها می کنید. دلم به حالتان می سوزد که نمی فهمید چکار می کنید و دلم به حال مادرتان می سوزد که اینگونه دو دستی تقدیم عده ای شوونیست می کنید. تا بلکه با تمسخر زبان مادری تان شاید چند صباحی با خوشی زندگی کنید. لااقل دلتان به حال مادرتان بسوزد که حتی برای خوشی اولاد نفهمی مثل تو، زبانش را هم به زیر پای توی دلقک می اندازد.

 

جناب آقای عبدی!

 

نمی خواستم از این کلمات استفاده کنم و قلم خود را به این کلمات بیالایم. ولی زبان دیگری نیافتم که با آن زبان شما را تفهیم کنم. شاید بدین وسیله کمی سلسله اعصابتان جنبید و به خود آمدید. با این که بعید می دانم. چون شما خود را باخته اید و اینکه دیگران شما و زبانتان را مسخره کنند و بخندند، برای شما مهم است و با خود می گوئید: ای بابا، بگذار بخندند من نژاد پرست نیستم، من ظرفیتش را دارم. من یونیورسال و اینترنشنال می اندیشم. شاید بگوئید همه انسانیم و بین انسانها تفاوت قائل نمی شویم. شاید شما اینگونه فکر کنید ولی آنهایی که نخ شما دست آنهاست و شما را می رقصانند، مثل شما فکر نمی کنند. کاش می دانستید در چه خیمه شب بازی ای افتاده اید و نخهای شما را چگونه حرکت می دهند تا شما را به دلخواه خودشان برقص آورند.

 

جناب آقای عبدی!

 

این همه عمر کرده اید. تنها و تنها چند ساعت از عمر مبارک را به خلوت خود بروید و کلاه خود را قاضی کنید. به کار خود بیندیشید. شاید اگر ذره ای وجدان داشته باشید وجدانتان به شما بگوید که تمسخر 35 میلیون ترک از صدا و سیما و بدستان شما آیا کار پسندیده ای است؟ با خود بیندیشید آن پولی را که از تمسخر هم میهنانتان بدست می آورید، کجا خرج می کنید؟ آیا آن نانی را که با این پول می خرید، راحت از حلقومتان پایین می رود؟ آیا اندیشه نمی کنید؟ واقعاً به حلال و حرام پولی که کسب می کنید، فکر نمی کنید؟

 

جناب آقای عبدی!

 

می دانم که این نامه را نمی خوانید و یا اگر می خوانید با خود می گوئید یک پان ترکیست برایم نامه نوشته و بخندید. زیرا که شما انسان والایی هستید و

 

قول روان شناسان (مازلو) خودشکوفا شده اید وبرای شما نژاد و زبان و مکان و زمان مفهومی ندارد. شاید شما اینگونه انسان وارسته ای باشید اما اعمالتان این را نشان نمی دهد. آیا متوجه اعمال خود هستید؟ یا شما هم فراتر از نوک بینی خود نمی بینید؟ قصد نصیحت شما را ندارم چه شما در یک وادی گمراهی افتاده اید که گمان می کنید به اوج انسانیت رسیده اید در حالی که نمی دانید در چه سرزمین پستی پا نهاده اید و چیز دیگری نمی توان گفت جز: وای بر شما! وای بر شما!

 

آیدین. یئنیلمز

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۱۲/۰۲ - ۱۴:۵۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)