گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد
چشم هارا باید شست جور دیگر باید دید
وازه هارا باید شست
وازه بایدخود باد.وازه باید خود باران باشد
چترهارا باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را.خاطره را زیر باران باید برد
باهمه مردم شهر زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران بایددید
عشق را زیرباران بایدجست
زیرباران بایدبازی کرد
زیرباران باید چیز نوشت.حرف زد.نیلوفر کاشت
زندگی تر شدن بی در بی
زندگی اب تنی کردن درحوضچه اکنون است
رخت هارا بکنیم
اب دریک قدمی است
روشنی را بچشیم
شب یک دهکده راوزن کنیم.خاب یک اهورا
گرمیه لانهی لکلک را ادراک کنیم
روی قانون چمن بانگذاریم
در موستان گره ذایقه رابازکنیم
ودهان رابگشاییم اگر ماه درامد
ونگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ...