فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3018


درباره من
یاسمین استقلالی (6482496 )    

ساعت 12 نیمه شب بود...

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۴/۲۴ ساعت 22:12 بازدید کل: 84 بازدید امروز: 84
 

ساعت 12 نیمه شب بود... شب و تنهایی

و سکوت... داشت آهنگ گوش میداد.

سیگارشو روشن کرد رفت کنار پنجره کام

گرفتو به آسمون نگاه کرد...

یه شب سرد و آروم

پنجره نیمه باز

دود سیگار

و آهنگی که پر از خاطره بود... سیگارش

تموم شد رفت رو تختش گوشیشو برداشت

و شروع کرد به نوشتن:

?slm divone khabi

man k khabam nemibare daram un

ahangio gush midam k

.baham mikhundim

yadet raft smse shab bekheyr befrestia

yeki talabet khob bekhabi

...booos eshgham

مثل همیشه میخواست بفرسته برا عشقش

ولی یهو یادش اومد اون 2 روزه ازدواج

کرده...

چشاش پر شد بغض کرد گوشی از دستش

افتاد آهنگ تموم شد...

صورتشو گذاشت رو بالشو از ته دل گریه

کرد...

میشنوی خدا؟ صدای هق هقش از همون

جایی میاد که از رگش بهش نزدیک تری...

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۴/۲۴ - ۲۲:۴۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)