فراموش کردم
رتبه کلی: 2560


درباره من
دلا خو کن به تنهایی

که از تنها بلا خیزد


تنهایی بهترین دوست و نامرد ترینش هستش فقط مونده چه جوری باهاش تاکنی


ــ از دلتنــــــــــــگ و بی قــــــــــــرارم
و بــاز دلـــم به وسعــــــــــــــــــــت
سیــــاهی جاده ی احســاس گرفـــــت
با چشمــانی بارونـــــــــــــی
قلـــم به دســـت می گیــــرم
و می نویســـــم
پـــــــــــــــــــــــــــــــدر

==============

روزهای بی تو را هرگز نخواهم شمرد
تا همیشه بگویم همین دیروز بود....

==============
نوشتن از نبودنت بهم کمک نمیکنه....
هیچ چیزی بعد رفتنت بهم کمک نمیکنه

==============

تازه داشتم باورت میکردم که رفتی
مثل شعری از برت میکردم که رفتی
حالا تاریک و سردم مثل شعری تنهام
گرمیه دستاتو کم دارم مث خورشیدی توشبهام

======================

خرداد 1371 پر کشیدی
وخانواده ات صدای پروازت را شنید
و هنوز هم در انتظار آمدنت روزها را میشمارد اما....

======================

اینجــا تنــــها جـــایی که بــعد رفتــــــن تــــــو آرومـــــــــم می کنـــــــه
جاده ی احســاسی که اونو پناهگاهـــــــــی قــــرار دادم

تا همه ی احساســات و دلتنگـــــــی ها و بی قـــــــراری هامو تــوش بنویســـــم

جاده ی احســاسی که ساختمـــش واسه دل گرفتــــــه و تنـــــــــــهای خــودم

======================

دوستای خوبم فاتحه واسه پدرم و و عزیزان از دست رفتتون یادتون نره
احد نعلبندزاده (A1359 )    

مجازی

درج شده در تاریخ ۹۵/۱۱/۰۵ ساعت 08:41 بازدید کل: 95 بازدید امروز: 92
 

انسان زمین و زمان دست در دست هم دادند و خالق شگفتی خلق کرد روحی الهی در او دمید و گندم دانایی از بهشت عدن به زمین کشاندش و حکایت آدم آغاز شد ; رقابت برادر کشی براه انداخت و ناجیان یکی پس از هم آمدند تا آدم هدایت شود تا آدم، آدم شود و به خالق باز گرد. زمین مادری کرد ، رویاند ، پرورش داد و به آغوش کشید مخلوق اشرف بود ، مغرور شد و سرکش و مادر ، فدا شد به پای فرزندش ، هر دم مادر خاکستری شد با دود و اتش فرزند ، فرزند مهر را در مادر کشت و در دنیای دیگر پی عشق گشت ، دنیای مخلوقات خاکستری شد و مهر و ارتباط ضعیف . مخلوق خود را گم کرد و در صفحه ی مستطیلی کوچکش خود را باز ساخت. قصد یافتن محبت کرد میان صفحه و نوشتاری که فرستنده و گیرنده اش معلوم نبود. نوشتار کنترل می شد و مخلوق می فهمید ؟! مخلوق مادر را رها کرد و دنیایش صفحه ی کوچکش شد . قصه آدم ناتمام است و عشق کجای قصه قصد بازگشت دارد؟ میان دنیای ساختگی مجازی آدم قصه مان ؟

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۵/۱۱/۰۵ - ۰۸:۴۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)