باسمه تعالی
موضوع:
مسجد و مذهب در اشعار لسان غیب حافظ شیرازی
نام درس:
نظم روایی4(منظومه های عرفانی)
رشته:
زبان وادبیات فارسی
سال تحصیلی.94-93
جایگاه مسجد و مذهب در اشعار لسان الغیب، حافظ شیرازی:
در شعر فارسی که متأثر از عرفان اسلامی است، مفاهیم مذهبی از جایگاه رفیعی برخوردار هستند. شاعران با به کارگیری قالب های مختلف و سبکهای متفاوت و الفاظ متداول در مباحث عرفانی، این مفاهیم را به طالبان آن عرضه می کنند.
مسجد یکی از این مفاهیم ارزشمند است که از دیرباز نزد ملتها و طوایف مختلف، احترام و مرتبتی والا و ارجمند داشته، میعادگاه راز و نیاز و پرستشگاه خالق یگانه بی انباز بوده و بابی وسیع و فصلی گسترده در ادبیات فارسی گشوده و آثاری بسیار زیبا و فاخر و مطالبی نافذ و مؤثر در این باب به وجود آمده است.
براین اساس، گاهی سخنوران فارسی زبان، ویژگی های مسجد را توصیف می کنند و گاه نظرها و باورها و دلبستگی های خود و تصاویر هنری زیبایی از مسجد خلق می کنند که بازتاب گسترده مفاهیم مسجد نشانه ارزشمندی آن در ادبیات فارسی است.
حافظ به عنوان یکی از نامدارترین شعرای شعر فارسی در غزلیات خود به تعداد زیادی از عناوین و عبارات مذهبی از جمله «مسجد، قرآن، نماز، روزه و...» اشارات فراوانی داشته است. در این نوشتار با توجّه به اهمیت «مسجد» تنها به این مقوله اکتفا می کنیم.
نوع گفتمان حافظ نیز مانند بیشتر شعرا به گونه¬ای است که باعث میشود شاعر در آثار خود عناوینی را با مضامین مختلف و متفاوت خلق کند. هر واژه در ادبیات شعری دارای دو معنا است:
الف) معنای صوری: همان معنای ظاهری کلمه مراد است؛ به عبارت دیگر، معنای صریح و آشکار یک واژه که معمولاًدر واژه نامه¬ها به آن اشاره می شود، معنای صوری یا ظاهری گویند.
ب) معنای ضمنی: معنای ضمنی یک واژه یعنی، احساسات و نگرشهای عاطفی مرتبط با آن واژه؛ مثلاًً واژه «غم» معنای صوریاش«اشک» است و معنای ضمنی آن همان غم و اندوه است که از مسائل و مفاهیم عاطفی و روحی میباشد.
واژه «مسجد» نیز در معنای صوری گفتمان، به معنای محل سجده و خاکسپاری در برابر خداوند است. امّا در بعد ضمنی گفتمان به معنای خاکساری، تواضع و احترام است که مقولهای کاملاً روحی و قلبی که کاملاً با احساسات و نگرشهای عاطفی مرتبط است. سایر ارکان مسجد نیز نظیر: گلدستهها، محراب، شبستان، گنبد و حتّی ستونها و منبر نیز در گفتمان دارای این دو معنا هستند.
در آثار حافظ، مسجد تنها در گفتمان ضمنی مطرح شده و هیچ گاه از این واژه به صراحت معنای صوری آن اراده نشده است و این سبک و شیوه و گفتمان خاص اشعار حافظ است که به هیچ موضوعی به صورت صریح و حقیقی نمیپردازد و بدون کنایه و مجاز و استعاره از آن نمیگذرد. به عبارت دیگر هر واژهای در گفتمان دو مشخصه ضدّ ونقیض دارد:
یک: فشردگی؛ دو: گستردگی و فراخی.
هر واژه در معنای ظاهریاش دارای یک معنا و مضمون کاملاً فشرده است، امّا همین واژهها دارای معنای گستردهتر و تأویلی و استعاری نیز میباشند که دارای گستردگی و فراخی است. مثلاً معنای فشرده «مسجد» همان معنای ظاهری و معنای گسترده آن معنای کنایی آن است. حافظ در هر ۷ باری که به صراحت واژه مسجد را در اشعار خود آورده، معنای گسترده و فراخ را که عبارت دیکر کنایه و استعاره است به کاربرده است و اگر در جایی نیز معنای ظاهری آن قصد شده، در کلیّت بیت مفهومی استعاری و تأویلی... نهفته است. چنان که حافظ در غزل دهم دیوانش می گوید:
دوش از مسجد سوی میخانه، آمد پیرِ ما
چیست یارای طریقت بعد از این تدبیرِ ما
معانی لغات غزل: دوش: دیشب، و در اینجا مقصود زمان گذشته است یعنی چندی پیش.
راهی است که رساننده کسان به سوی خدای تعالی است و این راه اخصّ از شریعت است که انسان را به بهشت می رساند؛ زیرا هم مشتمل بر احکام شریعت است از قبیل اعمال صالح عبادی و هم مشتمل بر احکام خاصی است، مانند اعمال قلبی و اجتناب از همه ما سوی الله. طریقت راه دل است که به توحید می رسد.
منابع ومآخد:
· صفا، ذبیح اللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷.
· اختر، عبادالله. دیوان حافظ با ترجمه و شرح اردو، پیشگفتار از دکتر محمّد ریاض · خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظنامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳
· اشعار برگزیده پنجاهگانه حافظ (یا حافظ به ۲ زبان)، گردآوری آرتور جی. آربری (Arthur J. Arberry)، انتشارات پدیده، ۱۳۶۷.