لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
نامهربونی نمی دونم می دونی که عشقت مارو کشته
زیر نگاهت دو تا چشم سیاهت مثل آلو درشته
رحمی نداری بر رنج و دردم ، آخر مگه من با تو چه کردم
اینقدر چرا لج می کنی ،هی چشماتو کج می کنی
ترک منو کردی چرا ، رفتی تو از پیشم چرا
ای لامروت نکن مارو اذیت ، دیگه طاقت ندارم
پیش رقیبون سیه کردی عزیزم ، مارو با روزگارم
از اول یار من بودی و این آخر ولم کردی
نمی دونی از این کارت ، چه خونی بر دلم کردی
به من نارو زدی باشه، ولی باز از تو ممنونم
من دیوانه رو هوشیار کردی ، عاقلم کردی
موندم تو دنیا ، عزیز تنهای تنها ، خوراکم آه و درد
از غصه و غم مامان گفت، رنگ و رویم مثل زرچوبه زرد
یادم نمیره اون شب تو کافه ، کردی با عشوه مارو کلافه
هی با فتی لاس می زدی ، چشمک به عباس می زدی
حرف هایی از عشق و وفا ، هرچه دلت خواست می زدی
ای لامروت نکن مارو اذیت ، دیگه طاقت ندارم
پیش رقیبون سیه کردی عزیزم ، مارو با روزگارم
لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید