
وقتی کسی نمی خواهد با ما باشد، دوستی با ما را رد می کند و ما دیگر در ارتباط با او نیستیم، واقعاً او را فراموش کنیم و هرگز در باره اش لاس ذهنی نزنیم و به ویژه با دیگران در بارهء او غیبت نکنیم. آزادی و اختیار دیگران را محترم شمرده و از اینکه یکی نمی خواهد با ما دوستی کند احساس حقارت نکنیم، اما مردمانی نادان هستند که وقتی ارتباطشان با دیگران خاکستری می شود، خشمگین شده و به دنبال انتقام، همدرد و هم شانس می گردند، به اولین فردی که احساسات کاذب او را تایید کند نزدیک می شوند. حالا یک ذهن من فکری نه، بلکه دو ذهن دروغ می نشینند و پشت همدیگر را می خوارند و هردو احساس برحق بودن و دلخوشی می کنند!
فریدون مشیری با زیبایی و هنرمندی به هدف زده است:
مردمان گر یکدگر را میدرند
گرگهاشان رهنما و رهبرند
اینکه انسان هست اینسان دردمند
گرگها فرمانروایی میکُنند،
و آن ستمکاران که با هم محرماند
گرگهاشان آشنایان هماند!!!
واقعیت و حقیقت هرگز از دروغ حمایت نکرده است. زندگی مان را با سرگرم کردن با دیگرانی که دیگر با آنان نیستیم حرام نکنیم. غیبت ذهنی و داوری کردن های بر اساس شواهد ذهنی سلامتی را به خطر می اندازد. واقعاً ما از اسرار "طبیعت" و "دیگران" چه می دانیم!!؟؟
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هست در پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
بزرگترین عامل کنجکاوی و فضولی ها، ترس درون، عدم خلاقیت و عدم شناخت خود است، وگرنه انسانی که خودسازی و خودکاوی کرده باشد، به اندازهء وافر خلاق است و نیازی به محکوم و غیبت کردن دیگران از راه دور را ندارد. از همه مهمتر، کسی که غیبت می کند، در دراز مدت به فردی دیوانه و بیرحم تبدیل می شود که عواقب ناخوشایندی برای خود، خانواده و جامعه خواهد داشت.
شناخت و درمان غیبت
غیبت یعنی پشت سر دیگری در غیابش سخن گفتن و ذکر مواردی که در حضورش گفته نمی شود. این عمل غیراخلاقی عواملی دارد که بررسی می شود.
اولین ریشه غیبت حسادت است. حسادت ورزی نخستین ریشه تولید غیبت است. اگر شما تحمل دیدن زیبایی و موفقیت کسی را نداشته باشید، سعی خواهید کرد برای مشوّه کردن چهره آنان در بین اطرافیان و جامعه به غیبت وارد شوید. به معنی دیگر اگر شما خودتان قادر به رفتن نباشید، از رفتن دیگری هم جلوگیری می کنید. عمیق ترین ریشه غیبت حسادت ورزی است. پس اگر حسود باشی جستجو خواهی کرد تا مطلبی و موردی بیابی و سپس بازگو کنی و عمق هدف، تخریب دیگری است و وقتی دیگری تخریب شد، آنان مورد تحسین قرار نمی گیرند و شما تحسین میشوید. شما به به و چه چه می شنوید. با تقلب میخواهی تحسین جعلی به دست آوری. با ترفند و حُقه میخواهی تحسین دیگران را برانگیزی. حسادت عامل اصلی دست زدن به اعمال خطرناک است.
دومین عامل عجز و ضعف است. ناجوانمردان و بزدلان و عاجزانی که قادر نیستند توانا باشند؛ وارد غیبت کردن کسانی میشوند که توانمندند. آری هیچ جنگاوری و هیچ زبرمردی لب به غیبت نمی زند. غیبت یکی از خصوصیات عاجزان است. کسی که توانمند است نیازی به غیبت ندارد.
سومین عامل داشتن احساس برتری طلبی و جاه طلبی میباشد. اینان برای رسیدن به اهدافشان متوسل به غیبت میشوند تا به خاستگاه خود برسند. معلوم است برای "شدن" غیبت یکی از معمولترین راهکارها می باشد و فراموش نکنیم انسان برای شدن، دست به چه کارهایی که نزده است!
چهارمین عامل توهم است. آنانی که میپندارند متدین تر و متخصص تر هستند. اینان برای خودشان دلایل جعلی و موهومی درست کرده و لب به غیبت می گشایند و به نزاع با آن شبه می پردازند. اینان وانمود به اظهار ترحم میکنند و غیبت اینان برای خیرخواهی دیگران است! غیبت آنان حالت نصیحت دارد! حالت دلسوزی دارد! بنده خدا که این کاره نیست و بهتر است از این کار دست بکشد! برای حفظ کردن و تداوم بخشیدن به جایگاه خود و به بهانه مهرورزی غیبت میکند. پشت این نقاب نصیحت، پشت این تواضع ، پشت این دینداری، در عمق این تخصص و خیرخواهی و ترحم، اهریمنی وجود دارد به نام «نفس». این نفس تمام عوامل پیشین را حامل است.
فرق کسانی که غیبت می کنند و کسانی که غیبت را می شنوند و تحمل می کنند در ظاهر است. در باطن هر دو عین هم هستند، هر دو تروریست شخصیت هستند.
درمان و علاج "غیبت" خودشناسی است. اگر شما کیستی خودتان را زیر سوال ببرید، دیگر فرصتی برای غیبت و جلوه سازی و میلیونها رنگ دیگر به زندگی اصیل و خلاق خود زدن باقی نمیماند.