فراموش کردم
رتبه کلی: 77


درباره من
گل آبی من (ALI-ZERO )    

باران

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۶/۱۴ ساعت 22:18 بازدید کل: 70 بازدید امروز: 70
 

Mute
Current Time 0:00
/
Duration Time 0:00
Loaded: 0%
Progress: 0%
Stream TypeLIVE
Remaining Time -0:00
 

 123

وقتی دیدمت باران می آمد....



وقتی در هوای مه آلود و شبنم زده ی آنروز بارانی ,

 

میرفتی...من پشت پنجره ی چشمان خیسم تورا به نظاره

 

 

نشسته بودم....دریغ از اینکه حتی برای آخرین خداخافظی

 

, سرت را برگردانی....تمام رویاهایما ن در باران رقم خورد ...

" یادت هست ؟؟؟ "

کلبه ای از جنس شیشه زیر باران بهاری.......



بوی شکوفه های گیلاس......



رودخانه ای که ایستگاه استراحت همیشگی روح آزرده ات

 

بود....یادت هست؟؟؟؟جاده ای که بارها و بارها به ا نتهایش

 

رسیدیم و باز برگشتیم .....



هوای تیره ی این روح خسته ام یاد آور همان هوایی است که

 

 

آنقدر سیاه شد که خدا راهمان را با رعد و برق روشن

 

 

کرد...." یادت هست ؟؟؟ "



باران می آمد.....



باز هم باران....



وباز هم باران....



" یادت هست ؟؟؟ "

فقط یکبار در هفته باران میبارید آن هم ..



روز دیدار من و تو...



" یادت هست ؟؟؟ "



اما حالا باران هم نمی آید و اگر هم بیاید رنگ و زنگ

 

همیشگی اش را ندارد...



اما من هنوز با بوی باران مدهوش میگردم....



شاعر , نقاش , صورتگر , همان شاعر نقاش مسلکی که بر

 

 

لبه ی تیغ راه میرفت...



تیغی از جنس محبت.....



" یادت هست ؟؟؟ "



پایم پر ابله است و بریده ی تیغ محبت.....



من هم به خاطره هایت مبدل گشته ام ....



نگو نه که باور ندارم ....

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۶/۱۴ - ۲۲:۲۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)