دل آدم ها می شکند دل آدم ها که از سنگ نیست ، از سیمان نیست ... دل آدم ها از شیشه
است و بلور ...راحت می شکند ... مثل بلور .... دل آدم ها که محکم نیست ، قرص نیست
... به مویی بند است ... دل آدم ها می گیرد ، ترک بر می دارد ، خالی میشود و ... میشکند
.دل آدم ها تنگ می شود و تو خوب می دانی ... دل آدم ها می ترسد و تو خوب می فهمی
... دل آدم ها هزارتکه می شود و تو می بینی ... دل هزار انسان هر روز هزار تکه میشود
... روزی هزار در هزار ... تو اما
حوصله می کنی ، به حرفاشون گوش می کنی...با حوصله کمکشون می کنی... هزار تکه
های دل هر هزارانسان را هر روز جمع می کنی ، بند می زنی و دوباره می سازی ... آدم
ها دل یکدیگر را می گیرند و آنها را می شکنند ... تو دل نمی شکنی اما می سازی دوباره
... آدم ها نمی دانند دلی که به تو داده شود محکم میشود ... می شود دلی شیشه ای که هرگز
نمی شکند .ا ما خودت خیلی تو داری...
مدتهاست که آدم ها دل یکدیگر را می شکنند
مدتهاست که زمین پر شده از تکه های بلورین
و مدتهاست که تو می بینی ، می دانی ، می فهمی و ... می سازی
اما خودت خیلی تو داری...