فراموش کردم
رتبه کلی: 1657


درباره من
به نام اونی که همیشه هوامون رو داره
((بسم الله الرحمان الرحیم))
سلام من اسمم امینه ساکن تهرانم در رشته کامپیوتر مقطع تحصیل میکنم و روی رشته ام تعصب خاصی دارم
و طی اتفاقاتی عجیب با این سایت برخورد کردم همتونو دوس دارم شما هم منو دوس داشته باشید از خصوصیاتم باید بگم براتون
کمی تا اندکی مغرورم
از لاف زدن بدم میاد
ماشین دارم اما گواهینامه ندارم و یه سره تصادف میکنم
اما اما اما اما
یه قلب ساف و ساده و بی الایش دارم اونم تقدیم به همتون
یادم رفت از یکی از ویژگی های فردی ام حرفه ای بودنم توی زبان انگلیسی است
http://amin-mrt-cinema.blogfa.com/
این ادرس وبلاگمه خوشحال میشم سر بزنید
-----------------------------------------------
The one that's always going to Hvamvn ((Bismillah Rahman Rahim)) Hi my name Thranm resident Amina Degree in Computer Science and I'm on the field I have certain prejudices

And the strangest things I've dealt with this site Hmtvnv you love me like you love the characters, I have to tell you a little bit of bragging hate Mghrvrm

I hate to brag, but I have a car license and I am a pure coincidence but but but but a simple and open heart PLO and I am dedicated to all of you

I went from being one of the features of a professional in the English language, I'll be happy http://amin-mrt-cinema.blogfa.com/ Vblagmh check this address

ترجمه متن بالا بود
امین-مرتضوی (AMIN-MRT )    

::::::داستانک::::::

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۲۱ ساعت 21:11 بازدید کل: 157 بازدید امروز: 73
 

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت : بین شما کسی هست که مسلمان باشد !!!!؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد !
بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم جوان به پیرمرد نگاهی *کرد *
و گفت با من بیا
پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمیاز مسجد دور شدند،جوان با اشاره به گله گوسفندان به
پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک او احتیاج دارد!
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت
که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را نیز برای کمک با خود بیاورد !
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری هم در بین شما هست ؟!!
افراد حاضر در مسجد یا دیدن چاقوی خونی وحشتزده همه نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند!!
پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : ای نامسلمانان ! چرا به من نگاه میکنید !!! به عیسی مسیح قسم
که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۲۱ - ۲۱:۱۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)