درج شده در تاریخ ۹۲/۰۲/۳۱ ساعت 01:05
بازدید کل:
260 بازدید امروز: 187
|
|
|
زندگی رنگش را باخته!!
دیگر زندگی مفهومش را از دست دادههیچ فکر کردی؟هیچ فکر کردی که چرا زنده ای؟چرا نفس میکشی؟آن هم نفس هایی پی در پی و عمیق!اکسیژن ها حیف نیست که میسوزانی؟خودم را هم میگویم!واقعا پوچیم در پی پوچ؟نه،هدف داریم،ایم ماییم که غافلیم!دنیا را دو دستی گرفته ایم!رنگ باخته ایم!مثل لباس چینی یکبار مصرفدور شده ایم از انسانیتنزدیک شده ایم به هر چه پستی که هستهمه رنج میکشیماما فریادی نمیشنوم!تو میشنوی؟چرا؟ کجاست صدایی که نفیرش باید کر کند سمع ظالم را؟همه ادعا داریم که زیر ظلم نمیرویمتو چطور؟ میروی؟ظلم هارا میبینیم در حق خود،در حق همسایه ی خود،دوست و آشنای خود اما.....باز منتظریم.......منتظر کسی که پیش مرگ شودبه اسم او بزنیم فریاد هایی را که سالهاست در دل داریم بعد از آن است که همه آزاد فریاد میزنیم .....خسته ام×سالهاست خستگی را پشت نقاب شادابی پنهان کرده بودیمترکید....اما موج انفجارش پیشمرگی که حرف دلت را زده بود را هم بردبرد تا ته خانه ی قفل شده!نمیگویم زندان چون...چرا واقعیت ها را نمیبینیم؟چرا از واقعیت فرار میکنیم؟چرا اعتراف نمیکنیم پست ترین آدم روی زمین هستیم.مگر نیستیماحتیاجی به فرار از واقعیتی که خودم به آن آگاهم نیست!من پستم!اما نه در مقابل بنی بشری پست تر از من!
|
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۳/۰۱ - ۱۴:۴۱ |