یك شركت بزرگ قصد استخدام تنها یك نفر را داشت. بدین منظور آزمونی برگزار كرد كه تنها یك پرسش داشت. پرسش این بود : شما در یك شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یك ایستگاه اتوبوس در حال عبور كردن هستید. سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند.
یك پیرزن كه در حال مر... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۳ - ۱۶:۴۴( 4 نظر , 418
بازدید )
چند سال پیش یک روز جلوی تلویزیون دراز کشیده بودم، فوتبال نگاه می کردم و تخمه می خوردم. ناگهان پدر و مادر و آبجی بزرگ و خان داداش سرم هوار شدند و فریاد زدندکه: (( ای عزب! ناقص! بدبخت! بی عرضه! بی مسئولیت! پاشو برو زن بگیر)). رفتم خواستگاری، دختر پرسید: مدرک تحصیلی ات چیست؟ گفتم: دیپلم تمام! گفت: ب... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۳ - ۱۶:۴۰( 2 نظر , 410
بازدید )
خانم جوانی در سالن فرودگاه منتظر نوبت پروازش بود.
از آن جايی كه بايد ساعات بسياری را در انتظار می ماند، كتابی خريد. البته بستهای كلوچه هم با خود آورده بود.
او روی صندلی دستهداری در قسمت ويژه فرودگاه نشست تا در آرامش استراحت و مطالعه كند.
در كنار او بستهای كلوچه بود، مردی ن... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۳ - ۱۳:۵۲( 1 نظر , 361
بازدید )
دختری گفت: من عاشقت هستم، گفتم: لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشت سره شما ایستاده، دخترک برگشت و دید کسی نیست! گفتم: تو اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی!!
... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۱۳ - ۱۳:۲۸( 0 نظر , 387
بازدید )