گاهی خودم را مثل یک کتاب ورق می زنم
مثل یک کتاب که فرصت ویرایشش به
پایان نرسیده .
آخر بعضی فکرهایم نقطه میگذارم که
بدانم بایدتمامشان کنم.
بین بعضی حرفهایم کاما (،)که
بدانم باید کمی سکوت ادایشان کنم.
بعد بعضی رفتارهایم علامت تعجب و
آخربرخی عادت هایم علامت سؤال.
خودم را هرچند شب یکبار ورق میزنم
تافرصت ویرایش
هست،
حتی بعضی ازعقایدم را حذف میکنم اما
بعضی راپررنگ...
یک روز این کتاب چاپ میشود و به دست
من می دهند و
فرصت
ویرایش به پایان میرسد...
وکسی می گوید:
(اقرَأ کِتَابَکَ کَفَی بِنَفسِکَ الیَومَ عَلَیک
حَسِیبًا)
بخوان کتابت را امروز توبرای حسابرسی
ازخودت کافی هستی...
( سوره إسرا : 14)