یک سبد پر ز ستاره با ماست
روی یک سفره احساس
که بین من و تو پیداست
قلب من سخت اسیر احساس
عشق تو
قطره اشکی است
که از گوشه چشمت پیداست
روح تو یک گل سرخ تنهاست
حس من
چون یک موج
در تب و تاب دریاست
دستم از دوری دستت تنهاست
چشم تو
رنگ قشنگی است
که در برگ درختان پیداست.
دوری از من اما چه نزدیک دلهایمان
تو و من
دوریم اما دستانت در دستان من است
از فرسنگهای دور در آغوشت می کشم
و بوسه بر لبانت می زنم
دوریم اما دلهایمان نزدیک است
با عشق
چشمان فریباینت آشکار می سازد برایم صداقت ترا
حس زیبایی است در من وقتی
خنده های شیرین ات از دور به گوش می رسد
شیطنتی که در آن نهفته است
مرا می کشاند به شیطنهای آبی