فراموش کردم
رتبه کلی: 184


درباره من
آیدین- تبریزی (AYDIN-3013 )    

من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۸/۲۳ ساعت 22:20 بازدید کل: 128 بازدید امروز: 125
 
....
در پیش بیدردادن چرا فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم


در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل
من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم


اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای
‏ آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم


‏ آنرو ستانم جام را آن مایه آرام را
تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم


از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم


روشنگری افلاکیم چون آفتاب از پاکیم
خاکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم


غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم


دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم ‏
 

....

شب چو در بستم و مست از می ‌نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم



دیدی آن ت‍ُرک ختا دشمن جان بود مرا؟
گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم



منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم
آن قدر گریه نمودم که خرابش کردم



شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع
آتشی در دلش افکندم و آبش کردم



غرق خون بود و نمی م‍ُرد ز حسرت فرهاد
خواندم افسانه شیرین و به خوابش کردم



دل که خونابه غم بود و جگر‌گوشه درد
بر سر آتشِ جور‌ِ تو کبابش کردم



زندگی کردنِ من م‍ُردنِ تدریجی بود
آنچه جان کند تنم عمر حسابش کردم

....

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۸/۲۳ - ۲۲:۲۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)