سلام ،سلامی چو بوی خوش آشنایی
سلامی به گرمی آفتاب به روشنی مهتاب به طراوت شباب به پاکی حباب و......به لذت انتظار ووصل یار ..وامابعدآنچه که آدمی را زنده و پویا می کند امید است وآنچه امید را در دل می رویاند عشق است وآنچه که به عشق معنا می دهدروح است ومن برای عزیزانیکه مطلب را می خوانند در شب وروز عزیزکه میلاد فرخنده امید امیدواران ویاور مستضعفان بی یاوردراین عالم وا نفسا حضرت بقیه الله اعظم امام عصر وزمان است ،تبریک وشادباش می گوییم و آرزومندم همواره روحی بلند وعشقی پایداروضمیری همیشه امیدوار داشته باشندو و از ذات مقدس الهی خواهانم در ظل طوبی اقدسش چهره هایشان زیباو پر خنده دلهایشان گرم وپر نور باشد .انشاالله اللهم عجل لولیک الفرج
ضمنا چون حقیر به نوعی هم دلبسته غزلیات حافظ لسان الغیب هستم این غزل را تقدیم به آستان دوستان عزیزم می نماییم و صالح و طالح متاع خویش نمایند تا چه قبول افتد وچه در نظر آید
واینک غزل:
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی |
|
دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی |
دایم گل این بستان شاداب نمیماند |
|
دریاب ضعیفان را در وقت توانایی |
دیشب گله زلفش با باد همیکردم |
|
گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی |
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند |
|
این است حریف ای دل تا باد نپیمایی |
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد |
|
کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی |
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم |
|
رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی |
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست |
|
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی |
ای درد توام درمان در بستر ناکامی |
|
و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی |
در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم |
|
لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی |
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست |
|
کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی |
زین دایره مینا خونین جگرم می ده |
|
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی |
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد |
|
شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی |