به تازگی در شبکههای مجازی صفحهای تحتعنوان بچه پولدارهای تهران راهاندازی شده است؛ در این صفحه مجازی، "بچه پولدارها" امکانات و تجملات زندگیشان را در معرض دید عموم قرار میدهند؛ از ماشین لوکس و فول آپشنشان تا سونا و استخر مختلط، از ویلای شمال تا ساعت مچیهای نزدیک به صد میلیون تومانی.
صفحه مذکور در میان فعالان فضای مجازی واکنشهای متفاوتی را به همراه داشته است؛ اگرچه در میان برخی کامنتهای مخاطبان می توان رگههایی از حسرت و افسوس را حس کرد اما وجه مشترک تمام کامنتهای صفحه بچه پولدارها که اکنون بسیاری از تصاویر غیر اخلاقی از این صفحه حذف شده، نگاهی انتقادی است؛ انتقاد از تفخر و تکبر نوکیسگانی که ره صدساله را یک شبه طی کردهاند و اکنون فارغ از درد و رنجهای همنوعان و هم وطنان و هم شهریانشان، به خوشگذرانی مشغولند و جالب آنکه به مدد تکنولوژیهای ارتباطی انواع و مدلهای مختلف عیش خود را در معرض انظار عمومی قرار میدهند.
اما در صفحه بچه پولدارها فارغ از فخرفروشی تعفنانگیز، نکته قابلتامل، بیبندوباری آشکاری است که این تازه به دوران رسیدهها به نمایش میگذراند؛ در واقع بچهپولدارها در صفحهای که به نام خود در شبکههای مجازی به راه انداختهاند، ارزشها و هتجارهای جامعه را زیر پا میگذارند و به نوعی به اخلاقیات و عرف جامعه دهنکجی میکنند.
اما ماجرای ظهور و بروز بچه پولدارها در شبکههای مجازی از چند جهت تعجبانگیز است؛ جدای از تکلیف مسئولان دولتهای مختلف که به رغم دستورات صریح دینی و تاکیدات مقام معظم رهبری، در اجرای سیاستهای عدالتمحورانه، بعضا قصور و کوتاهی کردهاند، آن چیزی که بیشتر مایه تعجب است، آن است که اقلیتی کوچک که نام بچه پولدارها را بر خود نهادهاند با کمال وقاحت، تصاویر تجمل پرستیها، لذتجوییها و خوشگذرانیهای خود را به اشتراک میگذارند؛ شیخ اجل سعدی شیراز از زبان این مترفین و مرفهین بیدرد اینچنین میسراید: گر از نیستی دیگری شد هلاک/ مرا هست بط را ز طوفان چه باک.
ای کاش این بچه پولدارها یک شب بجای حضور در مهمانیهای آنچنانی و یا دور دور کردن در خیابانهای شمالی پایتخت، به کنار بیمارستانهای دولتی بیایند و ببینند محرومانی را که عزیزشان برروی تخت بیمارستان است و خودشان کف خیاباناند.
در پایان باید افزود پولداری عیب نیست، اما فخرفروشی و خودنمایی چه؟