فراموش کردم
اعضای انجمن(461) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
___-- AMIR CRASH --___ (Amir-CRASH )    

قسمت یازده شکسپیر _____خوش است آنچه هست پایانش خوش

منبع : محققان آکسفورد 'همکار نویس
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۲۸ ساعت 23:03 بازدید کل: 552 بازدید امروز: 282
 

شکسپیر

خوش است آنچه هست پایانش خوش


خوش است آنچه هست پایانش خوشو یا هرچه عاقبتش خیر است، خوب است نام نمایشنامه‌ای کمدی است که توسط ویلیام شکسپیر در حدود سال‌های ۱۶۰۴-۱۶۰۰ نوشته شده‌است.


محتویات

    ۱ ماخذ نمایشنامه
    ۲ شخصیت‌های نمایش
    ۳ محل وقوع حوادث نمایشنامه
    ۴ خلاصه‌ای از نمایشنامه
  


ماخذ نمایشنامه

منبع داستان «جلیتای اهل ناربون» از «دیکامرون» اثر بوکاچیو و همچنین «قصر لذت» اثر ویلیام پینتر (۱۵۶۶) است


شخصیت‌های نمایششکسپیر2

این نمایش در ۵ پرده تدوین و دارای ۱۶ شخصیت و تعدادی سیاهی لشکر است. شخصیت‌های اصلی عبارتند از:

    برترام: کنت روسیون، جوانی اندک خام ولی با جذبه فراوان و آینده خوب.
    کنتس روسیون: مادر برترام.
    هلنا: مصیبت شیرین برترام، پرستار مادر او، باتقواترین بانوی نجیب زاده‌ای که تاکنون طبیعت افتخار خلقتش را داشته. دختر پزشکی مشهور.
    دیانا: معشوقه دلخواه و آرام جان برترام.
    پادشاه فرانسه.
    پاروله: لعنتی بدجنسی که از هر طرف باد بیاید بادش می‌دهد؛ مستخدم برترام، زنبور گنده دم قرمز.
    یک بیوه زن فلورانسی
    ویولنتا
    ماریانا
    دوک فلورانس
    لافو
    دو لرد فرانسوی
    پیشکار
    لاواش: یک دلقک
    یک قاصد
    افسران، سربازان و خدمتکاران.



محل وقوع حوادث نمایشنامه

پاریس، قصری واقع در روسیون (فرانسه).


خلاصه‌ای از نمایشنامه

برترام کنت جوان روسیون فرانسه به همراه پاروله خدمتکار بدجنس خود قصر زادگاه خویش را ترک می‌کند تا به پاریس برود و در دربار شاه در مقام شوالیه خدمت کند. مادرش و پرستار او هلنای تا اندازه‌ای زیبا ولی با تجربه که دختر ژرار دوناترون یکی از پزشکان خوب ناحیه روسیون است، در قصر باقی‌مانده‌اند. هلنا در طی چند سال اقامتش در قصر کنت روسیون سخت دلداده برترام گشته است؛ اما از آنجا که فرق بین مقام بزرگ کنت و مقام حقیر خود را می‌داند، امیدی برای این عشق بی فرجام نمی‌بیند و راز دل خود را در سینه مخفی نگاه داشته‌است. پس از آنکه برترام کاخ را ترک می‌کند هلنا دچار دلشکستگی و اندوه بیشتر و بیشتر می‌گردد. در یکی از لحظات اوج دلتنگی درد روح خود را برای کنتس مادر برترام باز می‌گوید. کنتس به هلنا امید می‌دهد و او را تشویق می‌کند که به دنبال برترام به پاریس برود. کنتس به هلنا می‌گوید که شنیده‌است یک جای حساس بدن شاه فرانسه زخم ناسوری شده‌است که تمام پزشکان آن را زخمی درمان ناپذیر اعلام کرده‌اند؛ ولی اگر هلنا بتواند (با کمک فکری پدرش) زخم ناسور شاه را شفا دهد؛ شاید شاه در ازای این خدمت فرمان دهد برترام با او ازدواج کند. اخگرهای امید عشق در چهره پوشیده از اشک هلنا ظاهر می‌شوند...

شکسپیر1

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۲۸ - ۲۳:۱۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)