|
مهدی فتح الهی
(Araz0423 )
آلبوم:
تصاویر پروفایل
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
168 بازدید امروز: 167
توضیحات:
پرنده ای آبی در قلبم است که می خواهد بیرون بیاید ولی من روی سرش ویسکی می ریزم و دود سیگار به خوردش می دهم فاحشه ها و مشروب فروش ها و مغازه دارها نمی دانند که پرنده آن جاست پرنده ای آبی در قلبم است که می خواهد بیرون بیاید ولی من با او خیلی سخت گیرم می گویم: همان جا بمان می خواهی اوضاع زندگی ام را خراب کنی؟ می خواهی کارهایم را به هم بریزی؟ می خواهی فروش کتاب هایم را در اروپا کم کنی؟ پرنده ای آبی در قلبم است که می خواهد بیرون بیاید ولی من باهوش تر از آنم که فکر می کنید فقط شب ها به او اجازه ی بیرون آمدن می دهم وقتی همه خواب اند به او می گویم: می دانم که آن جایی، پس ناراحت نباش بعد دوباره سر جایش می گذارم ولی وقتی در قلبم است کمتر می خواند هنوز نگذاشته ام کاملا بمیرد راز پنهانمان را با هم به رختخواب می بریم و این برای گریاندن یک مرد بس است اما من گریه نمی کنم شما چه طور؟
درج شده در تاریخ ۹۶/۰۱/۰۶ ساعت 22:18
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (4)
|