فراموش کردم
رتبه کلی: 1362


درباره من
با سلام به همه

حسن آسوده هستم متولد سال 1369 در اردبیل،
الانم دانشجوی کارشناسی کامپیوترم تو میانه.
___________
فامیلیم به خودمم سرایت کرده! چون مثل فامیلیم آسوده و بیخیال هستم ولی در موقعیت های خاص فوق العاده احساساتی میشم.
___________
طرفدار دو(4)آتشه استقلالم. رو علی دایی هم فوق العاده تعصب دارم(کاش پرسپولیسی نبود)، عاشق رئال مادرید و رونالدو هستم. کاکا رو از رونالدو هم بیشتر دوست دارم.
___________
عاشق آهنگ های محسن یگانه و حمید عسکری هستم.
___________
تنها چیزی که ازش متنفرم ظلمه، طاقت دیدن اینکه یکی یه نفر بی دفاعی رو اذیت کنه رو ندارم و سکوت نمیکنم.
___________
خیلی خیلی اهل شوخیم و از هیچگونه شوخی ای ناراحت نمیشم، با همه هم شوخی میکنم، هرگونه حرفی هم بزنم مطمئن باشین هیچ منظوری ندارم و فقط شوخیه پس به دل نگیرین.
___________
به خودم هرچی دلتون خواست بگین ولی توهین به بقیه ممنوع ___________
وطنم رو خیلی دوس دارم و عاشق اردبیل و کشورم ایرانم.
___________
دوستون دارم
و دیگر هیچ...
**********************
***جملات آموزنده و قشنگ***
گذشت آن زمان که آدما همدیگه رو دور میزدن، الان دیگه از روی هم رد میشن.

بی گمان صف و صمیمیتی وجود نداشت.................اگه همه ثروت داشتند.

اینجا زمین است زمین گرد است، تویی که مرا دور زدی......فردا به خودم خواهی رسید.

همبازی هایمان را تا وقتی دوست داریم که خوب میبازن.

فکر میکردم تو همدردی، ولی نه ..............تو هم دردی.

از گلوی خود بریدن وقت حاجت همت است، ورنه هرکس وقت سیری پیش سگ نان افکند.

کاغذ سفید را هرچقدر هم تمیز باشد هیچکس قاب نمیگیرد؛ برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت.

هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم.

اگر دل سپردن به تو یک خطاست، به تکرار باران خطا میکنم.

در برابر کسی که معنای پرواز را نمی فهمد هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد.

موفق کسی است که از سنگ هایی که به سمتش پرتاب می شود یک بنای محکم بسازد.

شهرت ظرفیت می خواهد

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۵/۰۷ ساعت 20:26 بازدید کل: 203 بازدید امروز: 160
 

 

یکی از بهترین دروازه بانان فوتبال جهان دروازه بان تیم ملی اسپانیا

که در رئال مادرید صاحب رکوردهای عجیب و غریبی شده،

هفته قبل کاری کرد که قلب همه انسان های عاطفی را لرزاند.

ظاهراً «ایکر» همراه خانواده اش برای خوردن غذا به یک رستوران رفته بود که در آنجا

با یک نوجوان ۱۳ ساله که دچار نقص عضو بوده روبه رو می شود،

پسرک بیمار به محض دیدن دروازه بان افسانه ای اسپانیا به سراغ او می رود و می گوید:

«آقای کاسیاس ... در روز بازی با پرتغال، تو به این خاطر موفق شدی پنالتی ها را دریافت کنی

که من و بقیه دوستانم در مدرسه بچه های استثنایی، برایت دعا کردیم!»

 

ایکر کاسیاس که به سختی جلوی اشکش را می گیرد از پسرک تشکر می کند

و نام و آدرس مدرسه را از او می گیرد و ... فردا ظهر حوالی ظهر،

ناگهان «کاسیاس بزرگ» وارد مدرسه مذکور می شود و در میان بهت وحیرت مسئولان مدرسه

- و شادی زاید الوصف شاگردان آن مدرسه - به بچه ها می گوید:

« من آمدم اینجا تا برای دعاهایی که در حقم کردین که پنالتی را بگیرم، شخصاً از شما تشکر کنم!»

 

بچه های مدرسه که از خوشحالی سر از پا نمی شناختند، اطراف «ایکر» حلقه می زنند

و با او عکس می اندازند و امضا می گیرند و ... که ناگهان یکی از بچه ها به او می گوید:

« آقای کاسیاس تومیتونی پنالتی مرا هم بگیری؟»

ایکر نیز بلافاصله از داخل ماشینش لباس های تمرین را درآورده و برتن می کند

و همراه بچه ها به زمین چمن مدرسه می روند و با هماهنگی مسئولان مدرسه به بچه ها این

فرصت را می دهد که هرکدام به او یک پنالتی بزنند و ...

ایکر کاسیاس ۲ ساعت و نیم در آن مدرسه می ماند تا تک تک بچه های بیمار آن مدرسه به او پنالتی بزنند.

این مطلب توسط مریم یعقوبی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات