فراموش کردم
رتبه کلی: 2985


درباره من
************پارسی*********
اوج شکــــــوه و عظمت دنیــــاست پـارسی

کــــــوهِ غرورِ شهـــــر دل مــاست پارسی

عنـــــوانی از شجــاعت و مضمون راستی

نـــــور و صفای کوچه ی فرداست پارسی

از شهسوار رخش و خــــداوندگـــــار بلخ

گلپـــــوش تـــــا نهایت دنیـــــاست پارسی

از رگ رگ غرور سیه جــامه گـــــان دی

میــــراث دلــــــربـــــای مصفاست پارسی

زآنجا کـــه آفتـــــــاب شجـاعت طلوع نمود

فانوس ره، ســــــرود لب مـــــاست پارسی

گـــــرد آفــــــرید و رستــم و رودابه گویدم

آبش بده کــــــه باغ فـــــریبـــــاست پارسی

تابیـــده از بهشت و چـــــراغ فـــــرشتگــــان

هرجا که مهر و ماه ست، همانجاست پارسی

آزاده ی شهید چــــــه زیبــــــا ســـروده بود

" چترِ شــرف، چــــراغ مسیحاست پارسی"
اردسور (Ardshta )    
   
عنوان: به نام اهورا همه یک صدا (به امید روزی که سرزمین های از دست رفتمون دوباره به زیر پرچچمون بیایند
به نام اهورا همه یک صدا (به امید روزی که سرزمین های از دست رفتمون دوباره به زیر پرچچمون بیایند
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 211 بازدید امروز: 210

این تصویر توسط رضا ناصرپور بررسی شده است.
توضیحات:
بنام اهورا همه یک صدا
سرآغاز نامه بنام خدا
بیا تا حکایت زایران کنیم
حکایت ز رسم دلیران کنیم
بگوئیم از میهن اردشیر
ز اسطوره های بزرگ و دلیر
ز کورش ، خشایار و از داریوش
بگوئیم از تخت جمشید وشوش
وطن مهد فرهنگ از دیر باز
ز میهن پرستان گردن فراز
زمانی که دانش نبودش نشان
وطن بود ماوای دانش وران
خدا در گل وچوب کاشانه داشت
هر آنکس خدائی جداگانه داشت
هر آنکس خدائی ز سنگ و ز چوب
پرستش نمودی چه بد یا که خوب
چه دلها ز اعراب رنجور شد
چه اولاد ها زنده برگور شد
در این ملک پر دانش ارجمند
ستایش به ذات خدا داشتند
در آن تخت منصوب جمشید جم
نه آثاری از ظلم باشد نه غم
ز جنگ آوری مردمانی دیر
به پیکار بودند مانند شیر
ز کاوه که بس گرد و بی باک بود
خروشنده بر ظلم ضحاک بود
بگویم ز کورش شه نامدار
وجودش بود بهر ما افتخار
کلامش ستون حقوق بشر
بیانش بود تا ابد معتبر
ز عدل و عدالت به نوشیروان
بنازند پیوسته ایرانیان
نوازنده گانی چه نیکو نهاد
یکی باربد،دیگری بامشاد
***
چو از زابلش رستم آید پدید
که چون او دگر روزگاران ندید
ز آرش از آن تیر و پیکان بگو
که جان داده در راه ایران بگو
یکی پهلوان چون سیاووش بود
کجا کی هراسش ز آتش بود
چو نادر که شاهی جهاندار بود
و یعقوب لیثی که عیار بود
بود خاک ما مهد دریا دلان
که غاصر ز توصیف باشد زبان
بیا با همه مثل آرش شویم
نگهبان خون سیاووش شویم
بکوبیم اهریمنان بر زمین
یه یاری یزدان مهر آفرین  
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۱/۲۶ ساعت 13:01
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (1)