تقدیم به تو که : یادت در ذهنم و عشقت در قلبم و عطر مهربانیت در تمام وجودم است عزیزم محبت را در پاکی نگاهت و صداقت را در وجود مهربانت معنی کردم وبدان که زیباترین لحظه هایم در کنار تو بودن است... "خاطره" دفتر خاطرههامون پر شده از غم و حسرت چند صفحه حرف نگفته، چند صفحه ماتم غربت تا به کی گوشه نشستن، عکس فردا رو کشیدن تا به کی رفتن و رفتن، اما هیچ جا نرسیدن یا که موندن پشت دیوار و یه توجیه اینه بن بست، بسه رفتن مثل اون پرندهای که تو قفس فکر فراره ولی وقتی میره بیرون، نمیدونه کی رو داره تو هم یه اسیری اما، اسیر قلبت و نقشت نقشی که خودت نوشتی، ولی دنیا نمیذاره بیا این نقش رو رها کن، فکر تازهای بنا کن بگذر از حرف نگفته، بگذر از غم غریبی به جای حسرت روزهای گذشته یا شمردن سرانگشتی قابهای شکسته به ستارهها نگاه کن، به طلوع گرم خورشید به حضور ماه و مهتاب، به طراوت شقایق که یه فردای دیگه، تو دفتر خاطرههامون بمونه چند صفحه حرفای تازه، چند تا شاخه گل پونه تنها ترینم می دونی دل تو دلم نیست می دونی دست خودم نیست می دونم آخره راهه می دونم که چشم به راهه می دونی عاشقتم من می دونی دیونتم من از همه دنیا بریدم دیگه چشماشو ندیدم تو بودی بودو نبودم تو نبودت غم و دیدم کی میشه تورو ببینم بت بگم که نازنینم بی تو من تنها ترینم بی تو من تنها ترینم