درباره من

هیس.. بازهم چشمانت را ببند مبادا ببینی بی تو بودنش را هیس..تنها بمان راحت تری... بهتر درک میکنی این سکوت عذاب اور را.. نکند لبانت از هم باز شود.. اینجا بین این مردم هرچه بیشتر فریاد بزنی.. هرچه بیشتر غمت را ببینند فقط از کنارت عبور میکنند.. بی هیچ نگاهی.. هیچ توجهی.. فقط دلشان را میزنی.. اینجا دنیای من است دنیای پر از اشوب.. دیده ام ک میگویم کسانی را که حتی تره هم خورد نمیکنند برای این دل شکسته ات.. حرف هایت را در دلت بریز.. دخترک تو همانی ک وقتی خندیدی.. گفتند سرخوشی... کسی نپرسید به چه میخندی.. توهمانی ک بعد از ساعت ها خیره شدن به دیوارهای لعنتیه روبرویت تنها صدای هق هق گریه هایت به گوش میرسد باز هم هیس... حرف دلت را نزن... مگر ندیدی وقتی گفتی چطور خندید مگر نگفتی خسته ای از درد و شنیدی خسته نباشی... خسته نباشم؟ دلت به چه که خوش است؟ حیف چشمهایی ک شب ها خیس میشوند... در خواب.. بیداری .. تا بیداری فکرش و وقتی میخوابی خودش را میبینی... من دیگر زندگی نمیبینم دنیارا نمیبینم چشمانم از زور خستگی تار است .. فقط گوش میدهم... فقط خسته ام از این همه خستگی.. فریادهای طولانی.. کاش خوابم ببرد یک خواب بدون بیداری ... بدون دغدغه و کابوس از دست دادن همانی ک نیست .. تکرار رفتنش... نبودن عزیزانت... فقط به یاد دارم از همان روز اول زندگی جنگ دیدم و دعوا و اختلاف... فقط یک دنیای بی رحم ک چنگ انداخت به گلوی من بیچاره .. حتی اجازه نداد این بغض طولانی بشکند.. خدایا جهنم را دیدم.. در این دنیا ... دیدم همه چیز را با چشمانی بسته ی کاملا باز... تمامش کن...
روانی
روانی
 

درج شده در تاریخ ۹۴/۱۱/۲۸ ساعت 12:00

کاربران آنلاین (1)

یولآر یورقونو