فراموش کردم
رتبه کلی: 2850


درباره من
در آخرین روز زمستان 1365 با گریه‌ای گوش آزار پا به این دنیای خاکی گذارده‌ام. دارای شخصیتی آرام و کم حرف هستم، و دوستان زیادی اطرافم ندارم. هرچند در کار خود سخت‌گیر و جدی هستم و تمام تلاش‌ام را می‌کنم تا وظیفه‌ام را به درستی و بی‌نقص انجام دهم، در دیگر جنبه‌های زندگی انعطاف پذیر بوده و قوانین و عرفیات را چندان جدی نمی‌گیرم.

به کتاب خواندن علاقه‌ی بسیار دارم. . سرگرمی‌هایم شامل کتاب خواندن، گوش سپردن به انواع موسیقی، آشپزی، و یادگیری مطالب جدید می‌شود.
دوست دارم مسیرهای طولانی را پیاده طی کنم، به آرامی قدم بزنم و در کنار هیاهوی ماشین‌ها و عجله‌ی آدم‌ها، کمی احساس آرامش کنم.

همانند هر شخص دیگری، دنیای اطراف من به بخش‌های مختلفی تقسیم می‌شود، و هر کدام داستانی دارد.
بچه فهیم میانه (BABIRAPSON )    

برو

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۷/۲۸ ساعت 16:47 بازدید کل: 616 بازدید امروز: 138
 

گفتی برو ، گفتم به چشم.این بود کلام آخری
گفتی خداحافظ تو ، گفتم همین..گفتی همین
گریه نکردم پیش تو ، با اینکه پرپر میزدم
با خون دل از پیش تو ، رفتم و باز نیومدم..

بازی عشق تو رو جانانه باختم
مثل بازنده ای خوب، مردانه باختم
همه ی ثروت من تحفه ی درویش
نفسم بود که به تو ، شاهانه باختم.

لبخند آخرین من ، دروغ معصومانه بود
برای پنهان کردن ، داغ دل ویرانه بود
من مات مات از بازی ، شطرنج عشق می آمدم
شاه مهره ی دل رفته بود....من لاف بردن می زدم
من لاف بردن می زدم..

قلعه ی دل ، اسب غرور ، لشگر تار و مار عشق
دادم به ناز رخ تو ، این همه یادگار عشق

گفتم ببر هر چی که هست ، رقیب گرد چیره دست
گفتی : تو مغروری هنوز ، با فتح این همه شکست
با فتح این همه شکست....

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۷/۲۸ - ۱۶:۴۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)