Lyric
بابایی دلم گرفته یه مدته نیستی آخه هم زبونم نبود مثه تو هیشکی
بابا هنوز حرفاتو یادم مونده دیگه شادم نمیکنه یه مدته هیشکی
گفتی مرد باش مرد که گریه نمیکنه
زدم زیره قولم الان عینه یه دیوونه
یه مدتیه شبا به عکسات خیره میشم
تو که میگفتی دنیا اینجوری نمیمونه
چرا نشد پس همه چی اونی که خواستیم
چرا چرا همدیگرو تنها گذاشتیم
چرا نشد باز خونه ی جدید بسازیم
عکس بابا اینجاست بگو چرا صداش نیست
سلام مرد شونه هات خستست کلافم پس چشمام بستس
مشقامو خوب نوشتم بابا نمرهاشم گرفتم بالا
الان سر تا پام دردن فقط خدا چکامو برگشت نزد
باتو بزرگی کردم بچگی نداشتیم یادته از بچگی نذاشتیم
من گریه کنم گفتی مرد هیچ وقت اشک نمیریزه بغضه با نیشخند
زخمیم آره زخمیم میدونی بریدم خیلی وقته
هرچی هست آخرش رسیدم
انشامو خوب نوشتم حتما پس درسایه جدیدم هستن
چقد آدما جدیدا پستن این دنیارو نمیخوام خستم
از خدا میخوام
هیچ پدری جلو ز و بچش هیچ وقت خحالت نکشه
سلامت باشه اون پدری که یه عمره صورتشو داره با سیلی سرخ نیگه میداره
سلامت باشن همه پدر های معلممون همه پدر های کارگر همه زحمت کشا
همه اونایی که خیلی چیزارو میبینن ولی با یه نفس عمیق همه رو قورت میدن
درد زیاده ها سلامت باشن همه پدرایی که تو زندونن ولی اون تو هم فکر خرج زنو بچشونن
دلت پره نه آره سلامت باشه اون بچه ای که باباش یه عمره حبس کشیده
ولی یاد گرفته رو پاهایه خودش وایسته
گفتی مرد باش مرد که گریه نمیکنه زدم زیره قولم الان عینه یه دیوونه
یه مدتیه شبا به عکسات خیره میشم تو که میگفتی دنیا اینجوری نمیمونه
چرا نشد پس همه چی اونی که خواستیم چرا چرا همدیگرو تنها گذاشتیم
چرا نشد باز خونه ی جدید بسازیم عکس بابا اینجاست بگو چرا صداش نیست