عشق درد نیست ولی بدرد می اورد.بلا نیست ولی سر برمی میدارد.هم علت حیات است وهم سبب ممات.مایه راحت است وپیرایه آفت.هم مایه اسودگی هست وهم دلیل فرسودگی.عشق آتشی سوزان است ودریای بیکران.هم ظلمت است وهم افتاب.عشق نهان کننده عیان است وعیان کننده نهان.
از ماجرای درد عشق حکایت خطاستاز محنت ومحبت اظهار شکایت نارواست.محبت محب رامیسوزاند نه محبوب را وعشق طالب را بسوزاند نه مطلوب را.
یارب زشراب عشق سرمستم کن وزعشق خودت نیست وهستم کن
از هرچه عشق خود تهی دستم کن یکبار به بند عشق پابستم کن
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست که سخن آشنا،آشنا نگهدارد |