امام به علی مینگریست که ناگاه تیری به گلوی علی نشست و او را ذبح کرد. در این هنگام «حرمله بن کاهل اسدی» با تیری علی را نشانه گرفت و او در دست امام ذبح شد. آن حضرت دست خود را زیر گلوی او گرفت، دستش پر از خون شد و آن را به جانب آسمان پاشید. امام باقر(علیه السلام) فرمودند: هرگز قطرهای از آن خون به زمین نریخت.» سید بن طاووس اینگونه گزارش کرد: امام حسین(علیه السلام) طفل را از دست خواهرش زینب گرفت و جلو آمد تا او را ببوسد که ناگاه تیری آمد و کودک را ذبح کرد. علی را به دست خواهر داد و فرمود: «او را بگیر»، سپس خونها را به آسمان پاشید و با خداوند سخن گفت.
می گویند عمو .. می گویی مرام .. می گویند عمو ، می گویی دمش گرم !
می گویند عمو ...می گویی ... می گویند عمو ... تو هم می گویی عمو !
می گویند عمو ... تو می گویی عباس ...
حالا تصمیم میگیری ذکر عمو عباس بگیری ... انقدر بگو عمو عباس .. تا این حصار سیاه که دور خودت کشیده ای شکسته شود ! ... و صدایت بهش برسد ..
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.