ستاره سری فیلم‌های موفق «سریع و خشمگین» در یک حادثه رانندگی از دنیا رفت. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، برابر با صفحه رسمی پل واکر در فیس‌بوک، او و دوستش شنبه در حالی که سوار بر یک پورشه از یک مراسم خیریه برای کمک به بازماندگان توفان هایان در فیلیپین بازمی‌گشتند، در والنسیا ...

...

این دخترایی که در حد زغال برنزه میکنن تورو خدا ساپورت قرمز نپوشن !!!!..........شبیه انبردست میشن ...

>دکتری برای خواستگاری دختری رفت> ولی دختر او را رد کرد و گفت به شرطی قبول میکنم که مامانت به عروسی نیاید> آن جوان در کار خود ماند و پیش یکی از اساتید خود رفت و با خجالت چنین گفت: > در سن یک سالگی پدرم مرد ومادرم برا اینکه خرج زندگیمان را تامین کند در خونه های مردم رخت و لباس میشست > ح...

گاهی دلم برای باور های گذشته ام تنگ می شود ; گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم می گیرد گاهی آرزو می کنم : ای کاش دلی نبود ; تا تنگ شود ... تا بشکند ... تا خسته شود خسته !!! ...

پدر عروس : خودت بگو خلافت چیه داماد: فقط آدامس زیاد میجوم پدر عروس:چرا؟؟ -بوی سیگارو از بین میبره -مگه سیگار میکشی؟؟ -آره بعد عرق حال میده -مگه عرق میخوری؟؟ -آره گیرایی ترکیاکو زیاد میکنه -تریاکم میکشی؟؟ -اره از بیکاری بهتره -مگه بیکاری؟؟ آره خب همش که نمیشه دزدی کرد.  ...

من خدایی دارم ، که در این نزدیکیست نه در آن بالاها ! مهربان ، خوب ، قشنگ ... چهره اش نورانیست گاه گاهی سخنی می گوید با دل کوچک من ساده تر از سخن ساده من او مرا می فهمد ! او مرا می خواند او مرا می خواهد او همه درد مرا می داند ... یاد او ذکر من است ، در غم و در شادی چون به غم می نگرم آن زمان رقص کنان...

بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره، خدا بیاد اشکامو پاک کنه، بگه چی شده !! آدما اذیتت میکنن.......؟ بیا بریم ... ...

مانند شیشه شکستنم آسان بود ، ولی دیگر به من دست نزن این بار زخمیت میکنم ... ...

اون دخترایی که لباس تنگ نمی پوشن¬اونایی که نیم متر از پشت و جلو موهاشون دیده نمیشه¬اون دخترایی که بین ماشین و انسانیت انسانیتو انتخاب می کنن¬اونایی که بعد شکست عشقی دیگه به هیشکی فک نمیکنن¬اونایی که نمیگن بابات پول داره ؟¬اونایی که هر روز هزار بار نمیرن جلو آینه تا اونی که واقعا ...

عشق را از پسر بچه ای یاد گرفتم که شب ها با عینک می خوابید وقتی علتش را پرسیدم در جوابم گفت: عینک میزنم تا چهره ی مادرم را در خواب واضح تر ببینم حق داشت ، گریه برای مادرش مدت ها بود چشمانش را کم سو کرده بود...

عشـــق مثـــل عبادتـــــــــ کــــردن مــــی مــونــــه بعـــد از اینکـــه نیتــــــــــ کـــــــــردی دیگــــه نبایــــــد به اطرافتـــــــــــ نگاه کنـــــــی .. ...