فراموش کردم
رتبه کلی: 3758


درباره من
مادرم می گوید :
رنجت از چیست ؟ بگو !
و من و زیر درخت " آلما "
می کنم رشته افکار به تسبیح زمان
می زنم تار و رها
" بو قالا داشلی قالا "
Canay (Bime-Omr )    

زندکی، واقعیتی تلخ است

درج شده در تاریخ ۹۹/۱۲/۲۲ ساعت 19:47 بازدید کل: 160 بازدید امروز: 160
 

پر بکش تا همیشه ها لیلا

من تو را در قفس نمی خواهم 

زندگی واقعیتی تلخ است

این که ما عاشقیم خیلی نیست

عشق باید به قهقرا نرود 

درد جان جان همیشه نیلی نیست

 

همیشه هر چیزی فراترش را دارد

مثلا فراتر از راه رفتن پرواز

فراتر از رود دریا

فراتر از زمین کهکشان

 

فراتر از عشق؟ نمی دانم کاش بیشتر و زودترت می شناختم بدون اینکه آسیبی از سوی من به دره زلالت سرازیر شود 

گذری به بزرگان جان زدن در لحظه هایی که وقتی خیلی دوست داری بنویسی ولی هیچ چیزی بیرون نمی آید رهاتر می کندت 

نمی دانم چه می خواهم بگویم 

غمی در استخوانم می گدازد

 

مثل هبوط شریعتی پراکنده هایم دارند از ذهنم زبانم و روانم سرازیر می شوند و مثل خرگوشهایی سفید و هراسان به هر سویی می دوند 

کدام را بگیرم ؟ کدامشان را نگه دارم ؟

می دانی

عشق همیشه ها عشق نمی ماند

یا بزرگت می کند پروازت می دهد و دیگر تویی نیست که فعل عشق درونت باشد چون تو او شدی

و یا نابودت می کند که نطفه ی نفرت بوجود بیاورد همه ی کسانی که نفرتی درونشان دارند یا روزی عاشق بودند یا عشقی در وجودشان بود که نتوانسته اند آن را بزرگ یا با خود حمل کنند

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۳/۰۴/۲۸ - ۲۲:۲۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (3)