باید این شعر دستتان برسد
تا من از راه می رسم بعدا"
در تنم رخنه کرده ای بی هیچ
در سَرَم چرخ می زنی ای زن
در تنم رخنه کرده ای بدجور
مثل مستی، که در تنِ خیام
مثل شمسِ نشسته در رومی
مثل خرقانِ بر سَرِ بسطام
در سَرم چرخ زد صدایت تلخ
مثل گلپونه های بسطامی
مثل بَم، لرزه در تنم افتاد
من فرو ریختم به آرامی
فکر کردم،نیاز دارم که:
اَمنِ آغوشِ شاعری باشی
مثل تنبورِ دستِ گَهواره
یا که شهرام ناظری باشی!
تو ولی هیچکس نبودی زن
یک زنِ ایده آلِ کافه نشین
یک زنِ مَرد را بغل کرده
شکلِ یک زن، که در معابد چین!
مثل اسپانیا پُر از کولی
قدر دلشوره در دلِ سیسیل
مثل اهرام مفتخر؛ در مصر
مثل زن های سبزه ی برزیل
معتبر، مثل شهر واتیکان
یا که نه؛چاهِ جمکران در قم
اینچنینی برای من ای زن
مثل یک پاپ معتبر در رُم
ماه سپتامبر،تووی شهریور
شک ندارم خلیجِ بنگالی
شکل یک زن؛که دزد هم باشد
در دلِ آب های سومالی
گیجِ پسکوچه های بمبئی ام
هند،باران موسمی،مذهب
گاوهای کلافه در شاعر
سَر به گَنگِ تو می زنم هر شب
ترس و شبلرزه های مالاگا
رَد شدن زیر سایه ی انگور
اینچنینی برای من ای زن
خوابی آرام تووی سنگاپور
کوهِ آتشفشان که در ژاپن
یا که رقصی عجیب در فیجی
تو، بدن لرزه های بعد از...هیچ
بی تو درگیرِ مرگِ تدریجی
باکره مثل حضرت مریم
یا زنی هرزه تووی شهر پکن
دست خورده/نخورده/...شکی نیست
من به تو دست می زنم حتما"
مرد شاعر چقدر می خواهد
دست در دست کعبه قر بدهد
فاصله؛چند دکمه/پیراهن
پیرهن را به شعر جِر بدهد
تُرکِ شیراز ،گیجِ قونیه
پا به پایم بچرخ مولانا
گونلریم ده قالیب بویوک نیسگیل
باشیما ال چکیرسن آی آنا؟!
روی یک صندلی؛
وَ در اتوبوس
من،اتوبان
به مقصدِ تهران
خواب راننده با تنِ جاده
من به تو فکر می کنم؛
پایان