به نام خدای مهربان
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۱۷ ساعت 21:19 بازدید: 861 نفر
وصف یار ... (شعری از خودم)
باز هم بغض دلم فریاد شد
این دلم با عشق تو همزاد شد
نازنیم این چه رسم عاشقیست؟
آبروی عاشقی برباد شد
بر سر عشقت چرا کشتی مرا؟
این سخن گفتن بود مشتی مرا
شادی هر لحظه ام پس کو کجاست؟
دست رویاهای من از او جداست
دیده بودم خاک پا و دست یار
توتیا کردم به دیده ، اشک یار
یار من اهل زمینی ها نبود
از سماء و آسمان آمد فرود
من بجا آرم نماز خویش را
شکر کردم من خدای خویش را
ای خدا شکرت ز این حور و ملک
چون فرستادی برایم از فلک
مهربان ، شیرین زبان ، پاک و صبور
چشم بد باشد ز یارم دور دور
ای خدا همتای ماه آورده ای
بر دلم تسکین و راه آورده ای
سعی کردم لایق جانان شوم
آنکه او گفتست ، چون خوبان شوم
دیدن یارم شده رویای من
صورتم آرام و دل غوغای من
ای خدا دانم که همراه منی
در کنارم ، پیش من بر هر دمی
آنچه در دل دارم از تو خواهمش
دانم هر چه دارم از تو دارمش