لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
به نام خدای مهربان
دنیای عجیبی است ! عجیب و غریب ...
پر از آدمای پر رنگ و ریا ...
با آدمای صاف و صادق انگشت شمار ...
هرکی واسه خودش دلخوشی داره ...
هرکی واسه خودش یه لیوان آب ، یه برکه ، یه دریاچه ، یه دریا ، یه اقیانوس دارن ...
یا شایدم یه مرداب بو گندو ...
ولی من چی؟
نه برکه ای نه دریاچه ای نه چیزی ...
من اهل دوست داشتن مرداب و گنداب نیستم ...
دریای بزرگ و بی کرانی دارم ...
ولی از جنس سراب ...
خیلی دوستش دارم ... خیلی ...
خیلی خیلی خیلی خیلی ...
میدونم که نخواهم رسید ...
میدونم که فقط در خیالاتم هست آرزوی به اون رسیدن ...
ولی نمیدونم چرا حسودا به دریای سراب من هم حسادت میکنن !
آهای حسودا با شمام ... سراب من حسادت داره ؟