کفش ها چه عاشقانه هایی با هم دارند !
یکی که گم شود دیگری محکوم به آوارگیست . . .
او راحت از من گذشت
خدایا از او راحت نگذر …
قفس یعنی دهان من
وقتی زبانم روی اسم تو قفل می شود
زمستان سرد نیست درد است
وقتی دست هایم تنها خودم را به آغوش می کشند !
در سینمای چهار بُعدی چشمانت
برنده ی هفته سیمرغ بلورینِ بهترین تماشاچی می شوم . . .
فقط یکبار میتوان عاشق شد
بار دوم دیگر خبری از جنسِ اصل نیست . . .
از سرمای زمستان نمی ترسم
وقتی به تو گرم است “دلم” . . .
یعقوب یادم داده است ، دلبرت وقتی کنارت نیست
کوری بهتر است از دیدن . . .
هوا هر چقدر هم زمستان باشد ، مهم نیست
تو در آغوشت تابستان داری
اینکه دوستم داشته باشی مثل این است که
عابری در پیاده رو ناگهان در آغوشم بگیرد
همین قدر بعید…همین قدر ممکن… !
عاشق شده ام بر تو ! تدبیر چه فرمایی؟
از راهِ صلاح آیم؟ یا از درِ رسوایی؟
چشمانم را به ابرها قرض می دهم
کافیست عکست را نشانم دهند
خشکسالی چند سال اخیر را جبران خواهم کرد
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.