درباره من هه!!!
چه دور و زمونه ای شده... حاضرم جای پت باشم... ولی دوستی مثل مت داشته باشم... . . . . ................### .................## .................## .................## .................## .................## .................## .................## .................## .................## ........##.....##........## .......##.....###........## .......############# .......############ ........########### .........########### .......############# ....################ ..################## .################### .################### ..#######::::::::####### ...################# ......############## ...........######### . . . . . . . . . به سلامتی تنهاییم که هر وقت بهش خیانت کردم اومد سراغم... |
Ehsan_Ab
(EHSAN79 )
برچسب ها:
1
2
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
قبل ترها بیشتر مزاحمت میشدم نه اینکه دست خالی تر بودم شاید برا این بود که خیلی بیشتر دلم براتون تنگ میشد ولی الان شدم یه بنده مفت خور که حتی تشکر هم درست و حسابی بلد نیست.
چند وقت بود احساس پوچی خیلی شدیدی داشتم با هیچ موضوعی شاد نمیشدم و از هیچی خیلی ناراحت نه خدا خوشحال نمیشدم ولی همش ناراحت بودم از اینکه به دیگران بیشتر از من میدادی خیلی حسودی میکردم مثل بچه هایی که باباشون بینشون فرق میذاره و اونا حتی شکایتشون رو نمیدونن به کی ببرن.
حس خوبی نبود بخصوص که همه اینا باعث میشد تو انجام فرایض ام سهل انگار بشم, نمازها میموند برا آخر وقت خودش هم خیلی سریع و بی کیفیت.
خیلی راحت سر موضوع های پیش پا افتاده با خانوادام درگیر میشدم نه اینکه کار به دعوا و کتک برسه ولی در جواب دادن کم نمی آوردم. (راستش ته دلم یه لذتی هم از جواب دادن میبردم)
دوست نداشتم توی هیچ مراسم و مجلسی شرکت کنم و کسی رو ببینم.
بیچاره خانوادم که بیشتر از همه اذیت میشد .
خودم از دست خودم حسابی عصبانی میشدم حتی یکبار نشستم و کلی هم گریه کردم.
خیلی سعی کردم با یه مشاور ای روانشناسی چیزی مشورت کنم ولی چی میگفتم.
یکبار نشستم و تمام اتفاقها رو برای خودم مرور کردم من قبلا خدا جون رو داشتم و خدا جبران تمام نداشته هام بود ولی حالا من شما بزرگ خودم خدام رو گم کرده بودم
خدایی که به خاطرش میشد هیچ اشتباهی نکرد.
من به خاطر خدا جونم نماز میخوندم وقتی خدایی وجود نداشته باشه نماز معنی نداره.
من به خاطر شما احترام میزاشتم بدون اینکه توقع احترام داشته باشم.
صله رحم حتی با اونهایی که در حقت خوبی نکردن به خاطر خداست.
و...
ممنون خدا که پیدا شدی و من رو خوب کردی
نه انقدر پاکم که کمکم کنی
نه انقدر بدم که رهایم کنی
میان این دو گمم
هم خود و هم تو را ازار میدهم
هر چه قدر تلاش کردم
نتوانستم آنی باشم که تو میخواهی
و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی
انقدر بی تو تنها هستم
که بی تو یعنی "هیچ"یعنی"پوچ"
خدایا هیچ وقت رهایم نکن
محراب عبوسی:
RaHgOzArAm DeL NaBaNd:
محراب عبوسی: نامه که چه عرض کنم فقط از خدا میخوام اونایی که دنبال شوهر میگردند زود تر به ارزوشون برسند
Ehsan_Ab:
خدایا ظهور آقامون امام زمان رو رو نزدیک کن اول بخاطر اینکه بیاد دنیارو نجات بده و ما از دوریش کمتر ناله کنیم و دوم اینکه اگه امام زمان بیاد ما دیگه مشکلاتی نداریم.
خدایا شکرت
Ehsan_Ab: خدای من: نه انقدر پاکم که کمکم کنی نه انقدر بدم که رهایم کنی میان این دو گمم هم خود و هم تو را ازار میدهم هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنی باشم که تو میخواهی و هرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهایم کنی انقدر بی تو تنها هستم که بی تو یعنی "هیچ"یعنی"پوچ" خدایا هیچ وقت رهایم نکن