فراموش کردم
رتبه کلی: 359


درباره من
بسم الله الرحمن الرحیم

بندگان مرا آگاه ساز که من بسیار آمرزنده و مهربانم. حجر آیه ۴۹

قلب، کتاب چشم است. (آنچه چشم بنگرد در قلب نشیند...) حضرت علی(ع)

بار پروردگارا، دلهای ما را به باطل میل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی و به ما از لطف خود رحمتی عطا فرما، که تویی بسیار بخشنده (بیمنّت).. آل عمران آیه ۸

گر نگهدار من آنست که من میدانم... شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد...

عده ای مثل قرص جوشانند، در لیوان آب که بیاندازیشان

طوری غلیان کرده و کف می کنند که سر می روند

اما کافی است کمی صبر کنی
بعد می بینی که از نصف لیوان هم کمترند!

از آجیل سفره عید چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند ، خورده شدند
آنها که لال مانده اند ، می شکنند
دندانساز راست می گفت
پسته لال ، سکوت دندان شکن است...

این روزها به جای شرافت از انسان ها

فقط شر و آفت می بینی!!!

جالب است، «ثبت احوال» در شناسنامه همه چیز را ثبت کرده جز « احوالم » را..

دشمنان خود را دوست بدارید ، زیرا بهترین جنبه های شما را به نمایش میگذارند..

بلند پروازی من آنست که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گوید..

رفاقت هست ،ای کاش دوستی نیز باشد!

یک دانشمند حتی برای عشق زمینی هم وقت ندارد! او نه رهبر است نه فرمانبردار. او کمال بخش نیست.سرآغاز هم نیست. او فردی بی خویشتن است..

کسی که دلش را به بند بکشد جانش را آزاد کرده است..

پریشانی من از این نیست که به من دروغ گفته ای، از این آشفته ام که دیگر نمی توانم تو را باور کنم..

سیاستمدار انسانها را به دو دسته تقسیم می کند: ابزار و دشمن؛ یعنی تنها یک طبقه را می شناسند و آن هم دشمن است..

ای فرزند آدم ! خودت وصی مال خویش باش، امروز به گونه ای عمل کن که دوست داری پس از مرگت عمل کنند... حضرت علی(ع)

وفاداری با خیانت کاران نزد خدا نوعی خیانت، و خیانت به خیانت کاران نزد خدا وفاداری است..حضرت علی(ع)

از نافرمانی خدا در خلوت ها بپرهیزید، زیرا همان که گواه است، داوری کند...حضرت علی(ع)

اگر از این کافران مشرک سؤال کنی که آسمانها و زمین را که آفریده و خورشید و ماه مسخر فرمان کیست؟ به یقین جواب دهند که خدا (آفریده)، پس چگونه (با این اقرار، از توحید و معرفت خدا) رویگردان میشوند؟ عنکبوت آیه 61

کار دین به اجبار نیست تحقیقا کار هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردید.پس هر کس از راه کفر و سرکشی برگردد و به راه ایمان گراید به رشته محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست... بقره آیه ۲۵۶

آن خدایی که آدمی را از خون بسته (که تحول نطفه است) بیافرید.
بخوان و (بدان که) پروردگار تو کریمترین کریمان عالم است.
آن خدایی که بشر را علم نوشتن به قلم آموخت.
به آدمی آنچه را که نمیدانست تعلیم داد.
راستی که انسان سرکش و مغرور میشود.
چون که خود را در غنا و دارایی ببیند. علق آیه ۲- ۷

این زندگانی چند روزه دنیا افسوس و بازیچهای بیش نیست، عنکبوت آیه۶۴

و هرگز عهد الهی را با قیمت کم معامله نکنید... نحل آیه 95

روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم:
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست؟
آن یک جواب داد: چه دانیم ما که چیست؟
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی گوژپشت و گفت:
این اشک دیده من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست... پروین اعتصامی

داد درویشی از سر تمهید

سرقلیان خویش را به مرید

گفت که از دوزخ ای نکوکردار

قدری آتش به روی آن بگذار

بگرفت و ببرد و باز آورد

عِقدِ گوهر ز دُرجِ راز آورد

گفت که در دوزخ هر چه گردیدم

درکات جحیم را دیدم

آتش و هیزم و زغال نبود

اخگری بهر اشتعال نبود

هیچ کس آتشی نمی افروخت

زآتش خویش هر کسی می سوخت!!


فریاد می زنم ،
من چهره ام گرفته !
من قایقم نشسته به خشکی !
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست ،
یک دست بی صداست ،
من ، دست من کمک ز دست شما می کند طلب،
فریاد من شکسته اگر در گلو ، وگر
فریاد من رسا ،
من از برای راه خلاص خود و شما،
فریاد می زنم
، فریاد می زنم!! نیما یوشیج

یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم
گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من ، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم.. سیمین بهبهانی

ما را به این زمین ِ خسته می آوری
رهایمان می کنی تا خود را به گناه بیالاییم
آن گاه می گذاری پشیمانی بکشیم
یک آن لغزش و یک عمر اندوه... گوته


خدا را جست وجو کردم،
در کنایس یهود،
و در جانب دیوار غربی.
در کلیساهای نصرانی،
بر روی صلیب،
در پی او می گشتم.
به پرستشگاههای هندیان سرکشیدم.
به مسجد رفتم،
به کعبه در معبد او را جست وجو کردم.
و در مراسم و قربانی ها.
در نماز و یوگا، خدا را طلبیدم.
تا این که ندای خدا را شنیدم که به من میگفت:
ای بنده من! کجا را جست وجو می کنی؟
من کنار تو هستم.
اگر تو جوینده حقیقی باشی،
مرا می بینی مرا در لحظهای از زمان دیدار خواهی کرد... کبیر

من نوای فلوتش را میشنوم
خود را سرکوب کردن نمیدانم.
گرچه بهار نیست گل میشکفد
و زنبور دعوتش را میپذیرد.
آسمان میغرد و برق میزند
و امواج در قلبم غلیان میکنند.
باران میزند
و قلبم آفریدگار را میطلبد.
قلب من به مرزی رسیده است که از آن
ترنم جهان بر میخیزدو فرو مینشیتد:
آنجا که بیرقهایی پنهان در آسمان به اهتزاز آمده اند
کبیر میگوید:
قلب من میمیرد
اگرچه همیشه زنده است... کبیر

کجا در جستجوی من هستید ؟ من همراه شمایم
نه در زیارت، نه در تمثال ها و نه حتی در چله نشینی،
نه در معبد، نه در مسجد، نه در کعبه و نه در کایلاش،
من با شمایم ای انسان ها، من با شمایم.
نه در نیایش و نه در مراقبه و نه حتی در روزه و ریاضت،
نه در گوشه نشینی ، نه در نیروی حیات و نه در جسم،
و نه حتی در فضای لایتناهی،
نه در رحم مادر طبیعت و نه در نَفَس حیاتی،
از سر صدق بجویید و در لحظه ای بیابید
کبیر می گوید، با دقت گوش فرا ده؛
آنجا که ایمان شماست، من همانجایم... کبیر

آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع
کاش در زندگی از خاک مرا بر میداشت... صائب تبریزی

شخصیت منو با برخوردم اشتباه نگیر،

شخصیت من چیزیه که من هستم،

اما برخورد من بستگی داره به اینکه

" تو " کی باشی ...

نمی دانم که حکومت انقلابی باقی می ماند یا نه، اما من مسلسل به دست تا آخرین نفس می جنگم.


صداقت در مقابل سیاست دیگران ، سادگی ست

و سیاست در مقابل صداقت دیگران ، خیانت . . .

" قدم تازه ای برداشتن "... این چیزی است که مردم بیشتر از آن میترسند.

زنده بودن را به بیداری بگذرانیم که سالها به اجبار خواهیم خفت...

آدمهای پلیدی هستند که با زمان سنجی مناسب ، از نگرانی های همگانی بهره می برند و خود را یک شبه رهایی بخش مردم می خوانند..

بزرگترین مزیت بیان حقیقت این است که مجبور نیستید آنچه را که گفته اید بخاطر بسپارید...

حرفهایی که پشت سر دیگران میزنید، پیش از آنکه شخصیت کسی را نشانه رود، فرهنگ و شخصیت خودتان را نشان خواهد داد...

از اینکه امروز مورد توجه هستی خوشحال نباش
تیتر اول روزنامه امروز ، کاغذ باطله فرداست...

خدایا فکر کنم سرنوشت منو وسط میدون شهر نوشتی ؛ بس که هرکی به من رسید منو دور زد

این روزها...
هر کس به فکر آبروی خود است اما آبروی دیگران را به راحتی...
از بین میبرد...


گول دنیا را مخور......!!

ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند

بره های این حوالی گرگ ها را میدرند

سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها

زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند...


در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی میکنند اما برای حسینی که آزاده زندگی کردمیگریند...


آرزو می کنم هیچ یک از
آرزو هایت برایت آرزو نماند....

تو هم برای آرزو هایم دعا کن....!





او {علی} حاکمی بود که بر پهنه های بزرگی در آفریقا حکم می راند اما زندان سیاسی نداشت , حتی یک زندانی سیاسی و قتل سیاسی و طلحه و زبیر قدرتمندترین شخصیت های با نفوذ و خطرناکی که در رژیم او توطئه کرده بودند , هنگامی که آمدند و بر خروج از قلمرو حکومتش اجازه خواستند , و می دانست که به یک توطئه خطرناک(جنگ جمل) می روند , اما اجازه داد , زیرا نمی خواست این سنت را برای قداره بندان و قلدران به جای گذارد که به خاطر سیاست , آزادی انسان را پامال کند...


ای خداوند!

به علمای ما مسئولیت
و به عوام ما علم و به دینداران ما دین

و به مومنان ما روشنایی و به روشنفکران ما ایمان

و به متعصبین ما فهم و به فهمیدگان ما تعصب

و به زنان ما شعور و به مردان ما شرف

و به پیران ما آگاهی و به جوانان ما اصالت

و به اساتید ما عقیده و به دانشجویان ما نیز عقیده

و به خفتگان ما بیداری و به بیداران ما اراده

و به نشستگان ما قیام و به خاموشان ما فریاد

و به نویسندگان ما تعهد و به هنرمندان ما درد و به شاعران ما شعور

و به محققان ما هدف و به مبلغان ما حقیقت

و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف

و به فحاشان ما ادب

و به فرقههای ما وحدت

و به مردم ما خود آگاهی

و به همه ملت ما همت تصمیم و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت ببخشا.

صبوری هنر پنهان کردن بی صبری است.

زندگی چشمه ی لذت است. اما آنجا که فرومایه نیز آب می نوشد همه چاه ها زهر آگینند..

حقایقی که بر زبان نیایند ، زهرآگین می شوند..

آن که می خواهد روزی پریدن آموزد، نخست می باید ایستادن و راه رفتن و بالا رفتن و رقصیدن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند..

از اینکه به من دروغ گفتی، ناراحت نیستم.
از این ناراحت ام که دیگر نمی توانم به تو اعتماد کنم..

در بهشت جای همه انسان های جالب خالـــــیست!

حقیقت نیازمند نقد است نه ستایش..

گفتگو با آدمیان ترسو ، خواری بدنبال دارد..

ساعتها را بگذارید بخوابند ، بیهوده زیستن را نیازی به شمردن نیست...

صبر کردن دردناک است وفراموشی دردناک تر.
اما دردناک تر از این دو این است که ندانی باید صبر کنی با فراموش...

روز را خورشید می سازد،روزگارش را ما..!

یک روز میرسد یک ملحفه سفید پایان میدهد به من به شیطنت هایم به بازیگوشی هایم به خنده های بلندم روزی که همه با دیدن عکسم بغض میکنند و میگویند:
دیوانه دلمان برای مسخره بازی هایت تنگ شده..

من خودم حساب کردم که اگه رحمت و مهربانی خدا شامل حالم نشه مستقیم و لبیک گویان به جنهم خواهم رفت.
خدا ببخش و بیامرز کسی را که جز تو کسی را ندارد و رحـم آور بـر کـسـی که سـرمـایـه ای جـز امیـد و ســلاحی جز گریــه نـدارد..

ایمیل:
babak.angooti@yahoo.com
سایت حقوقی
http://www.nashreedalat.ir
http://farslaw.ir/


















بابک انگوتی (ELHAM-ELHAM )    

السلام عليك يا امام جعفر صادق (ع)

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۶/۲۱ ساعت 21:56 بازدید کل: 390 بازدید امروز: 77
 

  اسم : جعفر
  لقبها : صادق- مصدق - محقق - کاشف الحقايق - فاضل - طاهر - قائم - منجي - صابر
 كنيه : ابوعبدالله - ابواسماعيل - ابوموسي
  نام پدر : حضرت امام محمد باقر ( عليه السلام )
  نام مادر : فاطمه ( ام فروه ) دختر قاسم بن محمد بن ابي بكر
  زمان تولد : هفدهم ربيع الاول سال 83 هجري

پدرش 26 ساله بود كه او زاده شد . دوازده تا 15 سال بنابر اختلاف از عمر شريفش را درکنار جدش امام سجاد ( عليه السلام ) و نوزده سال را در كنار پدرش امام باقر ( عليه السلام ) گذراند .
پيامبر اكرم ( ص ) در خصوص انتخاب نام و لقب امام ششم فرموده است: وقتي كه فرزندم جعفر متولد شد نام اورا صادق بگذاريد زيرا فرزند پنجمش جعفراست وادعاي امامت مي كند و او در نظر خداوند جعفر كذاب است .
ابن بابويه و قطب راوندي روايت كرده اند : كه از حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) پرسيدند كه امام بعد از تو كيست ؟
فرمود : محمد باقر شكافنده علوم است . پرسيدند كه : بعد از اوامام كه خواهد بود ؟ گفت : جعفر كه نام اونزد اهل آسمانها صادق است.امام ششم شيعيان و رئيس مذهب تشيع درسال 114 هجري قمري در سن 31 سالگي به امامت رسيد و رداي ولايت بردوش گرفت.
دوران امامت آن امام 34 سال بوده كه با اواخر حكومت امويان واوايل حكومت عباسيان مصادف مي باشد .
كه حدود هجده سال آن ( 132-114 ) همزمان با حكومت امويان و شانزده سال آن ( 148-132 ة ) همزمان با حكومت عباسيان بود .
آن حضرت با پنج تن از خلفاي بني اميه - هشام بن عبدالملي ( 125-105 ه. ق ) ، وليد بن يزيد بن عبدالملي ( 126-125 ه. ق ) ، يزيد بن وليد بن عبدالملي ( 126 ه. ق ) ، ابراهيم بن وليد (126 ه. ق"( به مدت 70 روز )) و مروان بن محمد ملقب به حمار ( 132-126 ه.ق ) و دو تن از خلفاي بني عباس ابوالعباس ( عبدالله بن محمد ) معروف به سفاح ( 132- 136 ( 137 ) ه. ق ) و ابوجعفر معروف به منصور دوانيقي ( 158-136 ( 137 ) ه. ق ) معاصر بود .

امام صادق (علیه السلام) در روز 17 ربیع الاول سال 83 هجری قمری در مدینه متولد گردید. پدر گرامی آن حضرت، امام محمد باقر (علیه السلام) و مادر ارجمندش ام فروه، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. نام شریفش جعفر و لقب معروفش صادق و کنیه اش ابوعبدالله می باشد. شهادت آن حضرت در 25 شوال سال 148 هجری قمری، در 65 سالگی، به دستور منصور دوانیقی، خلیفه ستمگر عباسی، به وسیله سمی که به آن بزرگوار خوراندند، در شهر مدینه اتفاق افتاد، و محل دفنش در قبرستان بقیع است.
امام جعفر صادق (علیه السلام) تلاش و کوشش خود را با مساعی علمی آغاز و حوزه فکری و ثمربخش خویش را که بزرگان فقها و متفکران از آن بیرون آمدند، در صفوف امت، افتتاح کرد و با تربیت شاگردانی دانشمند، ذخیره علمی بزرگی برای امت برجای گذاشت. بعضی از شاگردان نامی آن بزرگوار عبارتند از: هشام بن حکم و مؤمن طاق و محمد بن مسلم و زرارة بن اعین و ... که هر یک چهره های درخشانی از تربیت شدگان مکتب آن حضرتند. حرکت علمی او آن سان گسترش یافت که سراسر مناطق اسلامی را دربر گرفت و مردم از علم او سخن ها می گفتند و شهرتش در همه شهرها و دیارها پیچیده بود.
جاحظ در مورد امام صادق (علیه السلام) می گوید:«امام صادق چشمه های دانش و حکمت را در روی زمین شکافت و برای مردم درهایی از دانش گشود که پیش از او معهود نبود و جهان از دانش وی سرشار گردید.»هدف امام صادق (علیه السلام) از گسترش برنامه فرهنگی، چاره جهل امت و تقویت عقیده به مکتب اسلام و نیز ایستادگی در برابر امواج کفرآمیز و شبهه های گمراه کننده و حل مشکلات ناشی از انحراف حکومت بود.
تلاش آن حضرت از طرفی مقابله با امواج ناشناخته و فاسد اوضاع سیاسی عهد امویان و عباسیان بود که انحرافات عقیدتی آن، بیشتر معلول ترجمه کتاب های یونانی و فارسی و هندی و پدید آمدن گروه های خطرناک از جمله غلات و زندیقان و جاعلان حدیث و اهل رأی و متصوفه بود که زمینه های مساعد رشد انحراف را به وجود آورده بودند. امام (علیه السلام) در برابر تمامی آنها ایستادگی کرد و با همه مناظره و مباحثه کرد و خطر افکارشان را برای ملت اسلام افشا نمود و از طرف دیگر، با تلاش های خستگی ناپذیر، مفاهیم عقیدتی و احکام شریعت را منتشر ساخت و آگاهی علمی را پراکند و توده های عظیم دانشمندان را به منظور آموزش مسلمانان مجهز ساخت.
امام صادق (علیه السلام) مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در مدینه محل تدریس خویش قرار داد و مردم، دسته دسته از دور و نزدیک به آنجا می شتافتند و سؤالات گوناگون خود را مطرح و جواب لازم را دریافت می نمودند. از جمله استفاده کنندگان از محضر آن بزرگوار، مالک بن انس و ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی و سفیان ثوری و ابن عینیه و یحیی بن سعید و ایوب سجستانی و شعبة بن حجاج و عبدالملک جریح و دیگران بودند.
امام صادق(علیه السلام) به پیروان خود فرمان داد که به حاکم منحرف پناه نبرند و از داد و ستد و همکاری با او خود داری کنند و به اصحاب و دوستان خود سفارش می کرد که در هر کار، مخفیانه عمل کنند و تقیه را رعایت نمایند و در هر عملی که انجام می دهند توجه کامل داشته باشند که دشمنان و مخالفان شان متوجه آن نشوند. آن حضرت مردم را بر آن می داشت تا در قیامی که زید بن علی بن الحسین (علیه السلام) بر ضد دولت امویان کرده بود، پشتیبان زید باشند. هنگامی که خبر قتل زید به او رسید بسیار ناراحت شد و اندوهی عمیق به او دست داد و از مال خود به خانواده هر یک از یاران زید که با او در آن واقعه آسیب دیده بودند هزار دینار داد و نیز هنگامی که جنبش بنی الحسن (علیه السلام) شکست خورد، امام را حزن و اندوه فرا گرفت و سخت بگریست و مردم را مسؤول کوتاهی در برابر آن جنبش دانست. با این حال، آن حضرت از در دست گرفتن حکومت، خودداری فرمود و این کار را به وقتی موکول کرد که نقش دگرگون سازی امت را ایفا کند و در مجرای افکار امت تأثیر گذارد و انحراف های گوناگونی را که واقعیات سیاسی و اجتماعی روز به وجود آورده بود تصحیح نماید، آنگاه در داخل امت عهده دار تجدید بنا شود و امت را آماده سازد تا در سطحی درآیند که بتوانند حکومتی را که خود می خواهند، تشکیل دهند.
امام صادق در نگاه دیگران
ابوحنیفه، پیشوای مشهور فرقه حنفی، گفته است:«من دانشمند تر از جعفربن محمد ندیده ام.» «لو لا السنتان لهلک نعمان»؛ یعنی اگر آن دو سال (شاگردی من نزد او) نبود، نعمان هلاک می شد. (اسم ابوحنیفه نعمان بن ثابت بوده است). مالک، پیشوای فرقه مالکی، گفته است: «مدتی نزد جعفر بن محمد رفت و آمد می کردم، او را همواره در یکی از سه حالت می دیدم؛ یا نماز می خواند یا روزه بود و یا قرآن تلاوت می کرد، و هرگز او را ندیدم که بدون وضو حدیث نقل کند.»

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۶/۲۱ - ۲۱:۵۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات