به گزارش دورنانیوز، علی اکبر رائفی پور که در طول چند سال اخیر با سخنرانی ها و نظریه پردازی های خویش در محافل مختلف در رابطه با شیطان پرستی ،فراماسونری،صهیونیزم و مواردی از این قبیل به یکی از چهره ی های شناخته شده در میان صاحب نظران و علاقه مندان به این مبحث مبدل گشته و از خود به عنوان آنتی صهیونیزم یاد میکند،در یکی از سخنرانی های خویش در سال ۱۳۹۰ و ظاهرا در رابطه با فراماسونری و عقاید ماسون ها ،ابتدا با تشریح علامت دست شیطان یا بز شاخدار (هورن هند کورناتوئه) و توصیف ساختار فیزیکی آن،بنا به شباهت ظاهری این علامت به علامت بُزقورد(گرگ خاکستری)که از هزاران سال قبل به عنوان نشانه ی عمومی ترکان اغوز مورد استفاده قرار گرفته و قدمتی بس دیرین تر از بز شاخدار شیطان پرستان و ماسون ها دارد،این نکته را یاد آور میشود که نباید در مناطق ترک نشینی همچون؛آذربایجان ایران،جمهوری آذربایجان و ترکیه کسی را که از علامت بزقورد استفاده میکند به شیطان پرستان ربط داده و وی را یک ماسون دانست.تا این قسمت از سخنرانی ایشان تمامی مطالب و نکات ذکر شده کاملا صحیح میباشد.
اما اصل موضوع از آن جایی شروع میشود که جناب استاد رائفی پور که گویا هدف اصلی سخنرانیشان نه مبارزه با فراماسونری، بلکه مبارزه با هویت ترکان آذربایجانی و دامن زدن به تفکرات و ادعاهای جریانات پان آریائیسم در رابطه با هویت ترکان آذربایجانی و مربوط ساختن آنان به نژاد ساختگی آذری میباشد،با ذکر این مطلب که ماسون ها این علامت را میان ترک ها رواج داده و آن را به عنوان نشانه ی ترک ها قرار داده اند،عملا پرده از معلومات ناقص و مغرضانه ی خویش برداشته و علامتی را که از هزاران سال پیش و مطابق با افسانه های باستانی رایج میان ترکان اغوز ایجاد و سینه به سینه و نسل به نسل میان آنها و به ویژه ترک های آذربایجانی که از اصیل ترین دسته های ترک های اغوز میباشند گشته و به عنوان نمادی عمومی میان آن ها رایج شده است را برگرفته از علامتی میداند که در طی قرون ۱۶ و ۱۷ و بعد از عصر اصلاحات اروپا توسط ماسون ها ایجاد و میان شیطان پرستان رایج شده است! حال این سوال پیش می آید که استاد رائفی پور،شما که هنوز نمیدانید تکواژ «بُز» در واژه ی بزقورد به معنای خاکستری است یا یخ!و از قدمت علامت بزقورد و فلسفه ی وجودی آن اطلاعی ندارید،پس چگونه این دو علامت را که یکی مربوط به گرگ و دیگری مربوط به بز میباشد یکی دانسته و با ارائه ی اطلاعات نادرست به مخاطبان خویش باعث ایجاد نوعی ابهام و سردرگمی در اذهان عمومی میشوید و به طور غیر مستقیم قشر عظیمی از ملت ایران و سایر ترک های اغوز را شیطان پرست و ماسون میدانید؟!؟آیا ادعای ترویج علامت بزقورد در میان ترک ها توسط ماسون ها میتواند معنایی جز ماسون بودن ترک ها داشته باشد؟
ایشان که استارت مطالب ضد ترکی شان را با مرتبط ساختن نشانه ی بزقورد و بز شاخدار به یکدیگر زده و زمینه را برای بیان تفکرات نشات گرفته از قومیت گرایی و ترک ستیزی خویش را در ذهن حاضرین در سخنرانی فراهم کرده اند،مستقیما وارد مبحث مطرح شده توسط احمد کسروی،این تاریخ ساز منسوب به حکومت طاغوتی و قومیت ستیز پهلوی که به تعبیر امام خمینی (ره) فردی فتنه انگیز ابله و بیخرد و بیچاره و تهی مغز و گزاف گوی روشن و دروغ پرداز آشکار میباشد،شده و با اظهار تاسف از عدم پرداختن به این موضوع در ایران(!!!)،ادعا میکند که آذری ها (آذربایجانیان) هیچ سنخیتی با ترک ها نداشته و باید این دو را از هم جدا دانست!
وی که کاملا از مبحث فراماسونری و شیطان پرستی خارج شده و به هویت سازی و تاریخ سازی برای میلیون ها ایرانی و دیگر آذربایجانیان مشغول شده است،ادعا میکند که اصل و نسب ترک ها به چینی ها و مغول های برمیگردد و آذری ها صد در صد اصل و نسبی ایرانی دارند!این که آذربایجانیان اصلیتی ایرانی دارند،شکی نیست،چرا که ایران از هزاران سال پیش سکونتگاه اقوام مختلفی بوده و میباشد و قومیت های مختلف از جمله آریائی تباران و ترک تباران و …در سرزمین کهن ایران که قدمتی بس دیرین تر از تاریخ ۲۵۰۰ساله ی آریایی دارد،زیسته اند و هر یک در دوره های زمانی خاص حکومت را به دست گرفته و حکمرانی کرده اند،اما این که ترک ها در اصل همان مغول ها و چینی ها باشند،ادعایی بس مضحک و بچه گانه است که تنها در طول سال های اخیر توسط قومیت گرایان آریایی و با هدف اثبات ادعای دروغین تغییر زبان آذربایجانیان با حمله ی مغول ها به ایران مطرح شده و بارها و بارها و به ویژه در کتاب ارزشمند مرحوم دکتر زهتابی با ارائه ی اسنادی معتبر به کلی رد شده و از درجه ی اعتبار ساقط شده است! به راستی روشنفکرانی هم چون استاد رائفی پور چه نقطه ی مشترکی میان مغول ها و ترک ها یافته اند که این گونه محکم و استوار ترک ها را مغول و چینی خوانده و هویت آذربایجانیان را انکار میکنند؟آیا زبان مغولی با ترکی شباهتی دارد؟یا زبان چینی؟اگر مغول ها یا چینی ها زبان به اصطلاح آذری رایج در منطقه ی آذربایجان را نابود و زبان خویش را جایگزین آن کرده اند،پس چرا امروزه مردم آذربایجان به زبانی غیر از زبان مغولی یا چینی تکلم میکنند؟چرا با وجود درک قسمتی از سخنان یک ترک زبان قزاق توسط یک ترک آذربایجانی،هیچ از یک از واژه های به کار گرفته شده توسط یک مغول یا چینی که از لحاظ جغرافیایی تقریبا با ترک های قزاق هم منطقه محسوب میشوند،توسط یک ترک آذربایجانی درک نمیشود؟اگر به قول شما و هم فکرانتان زمانی آذربایجانیان آریائی بوده باشند،پس چرا قوم به اصطلاح وحشی هم چون مغول ها توانستند فرهنگ ضعیف خویش را بر فرهنگ غنی و با اصالت آریایی مسلط ساخته و هویت آذری های آریائی و با فرهنگ را نابود سازند؟چگونه میشود در طول چندین سال حکومت و آن هم در زمانی که هیچ گونه دستگاه ارتباط جمعی و رسانه ای فراگیر هم چون رادیو،تلوزیون،اینترنت و … همانند امروز وجود نداشته است،مغول های بی فرهنگ هویت میلیون ها آذربایجانی را تغییر داده و زبان خویش را جایگزین زبان آذری مورد ادعای شما کنند؟ به نظر شما که به استناد وجود تعداد انگشت شماری روستا در اطراف خلخال و مرند که به زبان تاتی و نه آذری سخن میگویند،ادعای خود در رابطه با زبان دروغین آذری ثابت میکنید،چه طور میشود که زبان سرزمین بزرگی هم چون آذربایجان توسط مغول ها و چینی ها از آذری به ترکی تغییر می یابد،ولی زبان چند روستا آن هم در مناطق مختلف آذربایجان تغییر نمی یابد؟شما که فرق نژادی و زبانی مابین چینی ها و مغول ها با ترک ها را نمیدانید،چگونه به خود اجازه میدهید تا با اطلاعات آغشته به آریایی گرایی و ترک ستیزی خویش،هویت و اصلیت قومی را زیر سوال ببرید که از وارثان حقیقی فرهنگ ترکان اغوز میباشند؟به نظر شما آیا فرهنگ آذربایجانی که ادامه و بخشی از فرهنگ ترکان اغوز میباشد نیز توسط چینی ها و مغول ها به اصطلاح بر آذری ها تحمیل شد؟آیا موسیقی آشیقی یا همان اوزانی که تنها میان ترکان اغوز رواج داشته است نیز توسط مغول هایی که زمین تا آسمان با ترک ها تفاوت زبانی و نژادی دارند،در آذربایجان رواج یافته و امروزه تبدیل به مهمترین نشانه ی آذربایجان و از اصیل ترین موسیقی های جهان شده است؟اگر این گونه باشد پس چرا اکنون هیچ گونه نشانه ای از موسیقی آشیقی در میان مغول ها دیده نمیشود؟
رائفی پور بعد از مطرح کردن این ادعا وارد موضوع زرتشت و زادگاه او میشود و او را متولد آذربایجان میداند.این مطلب هم کاملا صحیح میباشد چرا که بسیاری از محققین و باستات شناسان، اورمیه،این شهر زیبای واقع در شمالغرب ایران که لقب پایتخت فرهنگی آذربایجان را از سوی صاحب نظران به خود اختصاص داده است،محل تولد زرتشت دانسته و او را یک آذربایجانی میدانند.ولی استاد رائفی پور با اشاره به کوه سبلان و راز و نیاز های حضرت زرتشت در این کوه و مقدس بودن آب چشمه های موجود در آن میان اردبیلی ها،آن را نشان از هویت آریایی آذربایجان میداند،که بنده به شخص مانده ام که این دو موضوع چه سنخیتی با هم دارند؟این ادعای رائفی پور مبنی بر راز و نیاز حضرت زرتشت در کوه سبلان که ادعایی صحیح میباشد را این طور میتوان توضیح داد که نام اصلی کوه ،ساوالان میباشد که در زمان رژیم پهلوی و در راستای سیاست های ترک ستیزی به سبلان تغییر داده شده است.ساوالان که از دو واژه ی ترکی؛« ساو »به معنای پیام و وحی و« آلان »به معنای گیرنده ودریافت کننده تشکیل یافته است،به معنای گیرنده ی وحی و پیام می باشد که به دلیل نزول الهامات و وحی های الهی در این کوه بر حضرت زرتشت این نام ترکی بر آن نهاده شده است و اگر بخواهیم بر اساس آن موضوعی را اثبات کنیم،آن موضوع قطعا موضوع ترک بودن ساکنین آذربایجان میباشد و نه ادعای آریایی بودن آنان!
رائفی پور که یکی یکی تفکرات تخیل مانند خویش در رابطه با نژاد و زبان آذربایجانیان را به جای پرداختن به موضوع اصلی سخنرانیشان،به خورد حضار میدهند،آذربایجان را آتورپاتکان،یعنی سرزمین آتش دانسته و این موضوع را نیز به عنوان اثباتی برای آریایی بودن ساکنین این منطقه قلمداد میکنند.حال آن که این روشنفکر عزیز که طوطی وار همان سخنانی را تکرار میکنند که بارها و بارها از سوی قومیت گرایان پان آریائیسم مطرح شده است،گویا نمیدانند و یا میدانند و انکار میکنند که بر اساس مطالعات زبان شناسی،کلمه ی آذربایجان یا آذربایگان از اجزای زیر تشکیل یافته است:
آذ: در لغت به معنی اغور و نیت خیر و نام طایفه ای ترک زبان نیز بوده است.
ار: دارای منشا ترکی و به معنی فرد، انسان، مرد و جوان مرد است.
بای: بی، بیک، بیگ، بگ، به معنی توانگر، رئیس قبیله، حاکم، ….
گان: در زبان های ترکی با قبول تغییرات آوایی دارای معانی زیادی چون پدر، خاقان و … می شود.
آذر= آذ+ار، در زبان ترکی به معنای مبارک و میمون و نیز سرخ گون است
که با توجه به مراتب مذکور، آذربایگان بنا به دریافت “سیدوف” به معنی “پدر توانگر انسان آذ” و به عبارت دیگر به معنی “پدر توانگر مبارک” می باشد و آتورپاتکان مورد ادعای ایشان همچون دیگر ادعاهایشان ساختگی و دروغین میباشند.
رائفی پور با خواندن این شعر:
که شمس الدین تبریزی بفرماید مرا بوری
مرا گوید بیا بوری که من باغم تو زنبوری
که تا خونت عسل گردد که تا مومت شود نوری
که از جانب مولانا خطاب به شمس تبریزی سروده شده است،کلمه ی بوری را معادل با کلمه ی بیا در فارسی و واژه ای آذری دانسته و ادعا میکند آذربایجانیان قبلا به جای کلمه ی گَل (بیا) از این کلمه بهره میبردند و هم اکنون نیز شکل های دیگری از این واژه با همان معنا در سایر گویش های هندی-ایرانی مانند ور در کردی موجود است و این شعر دلیلی است بر آریایی بودن آذربایجانیان!
لازم به ذکر است واژه ی بوری تغییر یافته ی فعل بویور (بفرمایید) در زبان ترکی میباشد که از جانب ترک ها خطاب به میهمانان خطاب میشود و هیچ گاه ترک زبانان از واژه عامیانه ی گل برای میهمانان خویش استفاده نمی کنند.هم چنین لازم است تا این سوال را از استاد رائفی پور مطرح کنیم که چه شباهتی میان دو واژه ی ور در کردی و بوری در این شعر موجود است؟چگونه میتوان با استناد به چند بیت شعر هویت قومی را زیر سوال برد و حال آن که وجود هزاران بیت شعر ترکی از شعرای بزرگی هم چون نسیمی،فضولی،نظامی و …در آذربایجان را اثباتی برای ترک بودن آذربایجانیان ندانست؟!شما که تا این حد از اسلام و یکتاپرستی دم دزه و ده ها بار بر علیه شیطان و شیطان پرستی سخنرانی کرده اید،چگونه به خود اجازه میدهید تا با خواندن شعری که باز خود اثباتی است برای ترک بودن آذربایجانیان،هویت دیرین آنان را زیر سوال برده و در عین حال که همگی آذربایجانیان خود را ترک ایرانی میدانند،آن ها را آریایی تلقی کرده و به نوعی به شعور آن ها توهین کنید؟شما که در پندار خویش همه ی اقوام خاورمیانه را آریایی و تاریخ منطقه را تنها از آن آریایی تباران میدانید،آیا تاکنون به این حدیث پیامبر عظیم الشان اسلام مبنی بر عدم برتری هیچ قومی بر اقوام دیگر و ملاک بودن تقوا برای برتری انسان ها توجه نکرده اید؟مطمانا اگر توجه میکردید،امروز این گونه علم دشمنی با ترک زبانان ایران را به دست نگرفته و بر علیه هویتی که در طول هزاران سال به وجود آمده است از روی غرض و قصد و با استناد به مدارک جعلی و ساختگی نمیتاختید!
در پایان نیز استاد حرف از تجزیه طلبی و … به میان آورده و ادعا میکنند که عده ای قصد دارند تا آذربایجان را از ایران جدا و آن را تجزیه کنند.در این جا لازم است تا این سوال را از استاد مطرح کنیم که جناب آقای استاد!به نظر شما که اعتقاد دارید هر گردی گردو نیست،پس چگونه همه را به چشم تجزیه طلب و … می نگرید؟!اگر منظور و مقصود جنابعالی سیاست های پشت پرده ی قدرت های غربی برای تجزیه کشور از طریق ایجاد گروهک های تروریستی هم چون پژاک و … است که باید به شما و اطلاع رسانی تان آفرین گفت.ولی اگر منظور شما از تجزیه طلب،فعالین مدنی آذربایجان باشد که باید به استاد بودن شما بیش از این شک کرد!آیا به نظر شما درخواست های فعالین مدنی آذربایجان در راستای رسیدن ترک زبانان ایران به حقوق اولیه ی قومیتی،تجزیه طلبی است؟یا شاید درخواست تحصیل به زبان مادری را دال بر تجزیه طلب بودن آذربایجانیان بدانید؟!
آن چه که بر همگان عیان و آشکار است، ایران دوست بودن آذربایجانیان میباشد که تاکنون در بسیاری از عرصه ها اثبات شده است و لازم است تا خیال جنابعالی و هم فکرانتان را از این بابت راحت کنیم.ولی باید توجه داشت که متاسفانه تاکنون آن طور که باید به حقوق اقوام ایرانی رسیدگی نشده و همین امر زمینه های ایجاد گرایشات مختلف میان اقوام کثیر ایرانی را فراهم کرده و لازم است تا با کنار رفتن افراد مغرض و قومیت گرایی هم چون جنابعالی و سایر دوستان و هم فکرانتان،برابری و مساوات به معنای واقعی کلمه میان تمامی ایرانیان اعم از ترک،فارس،عرب و … برقرار شود.
*********************************************
ولی من میگویم من آذربایجانیه تورک هستم و ساکن ایرانم.
در دنیا تورکها 29 طایفه هستند یکیش آذربایجان هستش.
تورکها از کره جنوبی گرفته تا بالکان و آلمان کشیده شده اند.
ایران فعلا به ایران محدود میشود.
قبلاً نصف مجموع قاره های آسیا و اروپا و آفریقا مال ایران بزرگ بوده
لطفا برین تحقیق کنید.
ذهن خودتون رو به اینها معطوف نکنید.
ما برای اینها بوجود نیامده ایم
هدف از خلقت ما چیز دیگری است.
- برین دنبال خدا -
امضاء : امام زمان
EMAM-E-ZAMAN.miyanali.com