فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 2469


درباره من
دختر ایمو (EMOOOGIRL )    

مطلب عاشقانه طنز(ازدستش نديد)

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۳/۲۸ ساعت 17:40 بازدید کل: 445 بازدید امروز: 115
 

 

 با ما همراه باشید با قصه عشق یک مرد جوان! حتما لذت می برید ! 

 من سرم توی کار خودم بود ...

 

 

 

 

 

 بعد یه روز یه نفر رو دیدم و عاشقش شدم.

 اون این شکلی بود !

 

 ما اوقات خوبی با هم داشتیم ،یه روز من یه کادو مثل این بهش دادم !

 

 وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!

 

 


 ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم.

 

 

 و این وضع من توی اداره بود.

 

 وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند.

 

 و من اینجوری بهشون جواب می دادم.

 

 

 اما روز والنتاین ، اون یک گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه!

 

 

و من اینجوری بودم.

 بعدش اینجوری شدم.

 

 

 احساس من اینجوری بود!

 

 بعد اینجوری شدم!

 

 بله .. آخرش به این حال و روز افتادم!

 

 

 

بسوزه پدر عاشقی که این شده وضعم!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۴/۰۱ - ۱۱:۳۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)